۴.۰۹.۱۳۸۶

چطور تصمیم بگیریم؟

وقتی آدما می خوان رشتشون رو انتخاب کنن، وقتی می خوان همسر انتخاب کنن، وقتی می خوان جایی رو واسه سفر انتخاب کنن، وقتی می خوان واسه یک ساعت دیگشون برنامه ریزی کنن، وقتی می خوان از ماشین جلویی سبقت بگیرن، وقتی می خوان بین دوگزینه تست انخاب کنن و وقتی می خوان ... باید تصمیم بگیرن و این موضوع در هر مقطع پیچیدگی و راه خاص خودش رو داره!

در همه مقاطع زندگی ما مدام داریم تصمیم می گیریم و این که بتونیم در هر لحظه بهترین تصمیم رو بگیریم واسه زندگی آیندمون خیلی تاثیرگذاره، تا حدی که می تونه مفهوم زندگی ما همین تصمیم گیری ها باشه، بعضی از اونا خیلی بزرگ و تاثیرگذارند و بعضی خیلی ساده و پیش پاافتاده اما در همه موراد وجه مشترک انتخاب کردن ماست!

اگه ما احیانا بتونیم در هر کارساده ای حتی نحوه صحبت کردن با یک رفیق حتی برای لحظه ای فکر کنیم و راهی را از میان هزاران راه ممکن انتخاب کنیم بی شک در زندگی خود راهی منطقی و صحیح را می توانیم انتخاب نماییم و تاثیر این تامل کوتاه را در کوتاه مدت و لندمدت خواهیم دید!

تصمیم ما هرچی بزرگتر باشه واسه انتخابش باید بیش تر فکر، تحقیق و مشورت کنیم تا بتونیم همه ابعاد موضوع رو در نظر بگیریم و هرچه این مراحل بهتر انجام بشه به قول یکی از رفقا مثل درختی است که داره ریشش رو واسه اون کار قوی تر می کنه و بالطبع بعدا می تونه در اون کار ساقه ها رو باقدرت تمام تا به اوج آسمون ببره! این که ماها بتونیم پای تصمیم هامون وایسیم و نخواهیم تند و تند محل ریشه دواندنمون (!) رو عوض کنیم هم فاکتور خیلی مهمیه!

این همه قصه گفتم تا بگم که مصداق یکی از اونا همین حکایت کار من هست که مدت هاست حتی چندین و چند سال هست که دارم مشورت می کنم و جز یه عده که به سخره می گیرن اما از مشورت با بقیه خیلی نکته های جدید یادگرفتم و نحوه تصمیم گیریم عوض شد!

اولین چیزی که به نظر من واسه یه همچین تصمیمات بلند مدتی لازمه اینه که آدم بلندمدت و با افق بالایی به قضیه فکر کنه، حتی به سال قبل از مرگش فکر کنه و بینه در اون مقطع هم اگه راه برگشت داشته باشه همین مسیر رو انتخاب می کنه یا نه؟! یه جورایی از پنجره اینده به انتخاب اکنونش فکر کنه!
خیلی مهمه که اگه آدم بتونه مصداق هایی از آدمایی که شرایط مشابهش رو داشتن پیدا کنه و از اونا همه پارامترهای تصمیم گیریشون رو بپرسه و تک تک اونا رو با پارامترهای اساسی واسه خودش مقایسه کنه و از تجربه هاشون استفاده کنه و خوب بالطبع باید در این موارد ترجیحا افرادی رو انتخاب کنه که کوله بار پرتری دارن، مثلا یکی که می خواد ازدواج کنه اگه بره سراغ یه آدم که چند هفته هست که ازدواج کرده گرچه می تونه تجربه های اون فرد رو به کا ببنده اما بالطبع کسی که 10 سال پیش ازدواج کرده افق های دید بیش تر ی می توه داشته باشه!

گذشته ادما و حتی خانواده آدم واسه هر تصمیم گیری می تونه مهم باشه و این که آدم بشینه فکر کنه همه چیز رو عوض می کنه خیلی رویایی فکر کردن هست، ما باید بدونیم بی شک در بسیاری موارد در آینده خواه ناخواه مانند گذشته مان عمل خواهیم کرد و این که بخواهیم رویه زندگیمان را به کل عوض کنیم به این سادگی ها مقدور نیست، در مورد خانواده نیز ما خوا ناخواه بسیاری از رفتارهامان مشابه والدین و بقیه اعضا و جو حاکم برخانواده است و نمی توان تصور کرد به صرف چندساعت تفکر در خلوت خود می توانیم بسیار متفاوت با خانواده برخورد کنیم.

گرچه اصلا ربطی به علت نوشتن این متن نداره اما بذارین یه مثال قشنگ واستون بزنم. یکی از رفقا می گفت رفیق داشتم از یک خانواده کاملا سنتی و توی دانشگاه تصمیم گرفت که ازدواج کنه و یک دختر رو خودش پیدا کرد و علی رغم نظر خانواده قدم جلوگذاشت و به خانواده هم خبر داد، از قضا یک بار شب برای یک جشت رفقاش دعوتش کرده بودم و علی رغم این که بچه مذهبی دانشگاهشون بود اون شب راضی شد و رفت و وقتی دید که در اون مراسم دخترهاشون هم هستند کمی به بچه ها گله مند شد اما خوب بعد از مدتی دید که دختر مورد علاقش هم به مراسم اومد و بعد از این که به یکی از اتاق ها رفت با لباس جدید به میون جمع برگشت، رفیقمون می گفت اون پسر دیگه افسرده شده بود و داشت دیوونه می شد، می گفت گرچه خودش از خانواده کاملا سنتی و مذهبی بود اما می خواست مثل باقیه رفقاش عمل کنه اما در عین حال هم نمی توانست همچین موضوعی رو هرگز تحمل کنه!
این قصه کوتاه رو که گفتم یکی واسه همون بحث بود که جوحاکم برخانواده شما در تصمیم گیری های شما پارامتری اساسی است و از طرف دیگر در همه حال سعی کنید با خانواده مشورت کنید و هیچ موضوعی رو از اونا پنهون نکنید چون هرچند طرز فکر شما و خانواده ممکنه متفاوت باشه اما بی شک بیش از هر کس دیگر خانواده نگران آینده شما هستند و اونا کسانی هستند که مصلحت شما را در هر حال در نظر می گیرند و اگر هم واقعا جومطلوبی برای بیان همه موضوعات در خانواده ندارید سعی کنید این جو را ایجاد کنید و حتما حتما در موضوعاتی که می خواهید تصمیماتی بگیرید که مهم هستند با خانواده مشورت کنید!

همیشه واسه هر آدمی یه شخصیت تاثیرگذار فکری وجود داره که آدم اونو قبوا داره، سعی کنید در تصمیم گیری های مهم با این افراد که نظرشون واستون مهمه حتما مشورت کنید و با استدلال هر چند مدت که شده با اونا بحث کنید تا به بتیجه برسید، گاهی نظر یکی از این افراد بیش از نظر چندین نفر می تونه واسه شما تاثیرگذار باشه!

ما معمولا با شرایط ایده آل فکر می کنیم اما سعی کنید یک تلورانس واسه هراتفاقی در نظر بگیرید و بحرانی ترین شریط رو هم لحاظ کنید، من تصمیم گرفته بودم یک سال بیش تر دانشگاه بمونم در اون یک سال تغییر گرایش از مخابرات به کنترل بدم و بعد سال بعد کامل بخونم تا بتونم دانشگاه تهران به دلیل استادی که شنیدم دید کاربردی در مسائل اجتماعی با کمک کنترل داره قبول شم و دکترا برم جامعه شناسی که واسه هر مرحله چندین و چند دلیل واسه خودم داشتم، یکی از رفقا به من گفت خوب فلانی اگه فرضا همه این شرایط همون طور که دوست داری اتفاق افتاد و همه هم تشویقت کردند اما یهو دکترا رفتی جامعه شناسی و در رقابت با ادمایی که 7 سال فقط جامعه شناسی خوندن ترم اول مشروط شدی واسه خودت استدلال کردی که به دلیل همون هفت ساله، ترم بعد هم و ... و بالاخره اخراج شدی و مجبور شدی بری سربازی و وقتی اومدی بیرون از دنیای برق سال ها فاصله گرفتی و دیگه واسه سنت خیلی جاها استخدام نشی و ... افسوس نخوری که ...

حرف اون رفیق خیلی منطقی بود و من باید واسه تصمیم گیری این گزینه رو هم لحاظ می ردم و گفتم که اصلا اونایی که ما می گیم الگوهامون هستند هیچ کودوم به اهدافشون کامل نرسیدم و اون رفیق گفت که معین پس سعی کن برای پیروزی تلاش نکنی که با شکست خرد بشی بلکه اونقدر هدفت برات متعالی و بزرگ باشه که اگه صدبار هم زمین خوردی باز با انگیزه بلند شی و دوباره تلاش کنی!
مشورت با هر آدمی می تونه یه افق دید جدید به ما بده و من در این مورد خاص این موضوع رو کاملا تجربه کردم و معتقدم آدم باید مشورت هاش رو کاملا کنه و همونطور که در سوره آل عمران بیان میشه بعد از مشورت کامل تصمیم بگیره و اون موقع دیگه به خدا توکل کنه و دیگه توی مسیر هرگز شک نکنه، مثل یک راننده که تصمیم گرفته سبقت بگیره و به لاین سمت چپ رفته و ماشین داره از طرف مقابل میاد حالا اگه شک کنه ممکنه همه زندگیش نابود بشه!

اگه همه مراحل استشاره تا جایی که به ذهن ادم میرسه تموم شد اگه آدم یه چهره باشه که اعتقادات مذهبی داره و هنوز هم شک داره می تونه استخاره از طریق آدمایی که این کارو بلدن بکنن، گرچه این مرحله قدم آخره اما خیلی وقت ها استخاره هم به آدما نصیحت می کنه و انتخاب نهایی رو به شما میده!

بالاخره در نهایت این شمایید که باید تصمیم نهایی رو بگیرید و یک گزینه رو انتخاب کنید!

من هنوز واسه اون نوشته قبلی در مورد تصمیم گیری از نظرات شما استقبال می کنم و منتظر اونا هستم!


رنگ دیروز

خرسندشدیم

ازاینکه امروز

رنگی دگراست

نه رنگ دیروز

تاشب نشده

رنگ دگرشد

گفتندازاین نکته

هزارنکته بیاموز

هیچ نظری موجود نیست: