۱۱.۰۷.۱۳۸۹

رفتارهایی از یک جنس


یادم نیست اولین بار این اصلاح تلخ دروغ مصلحتی را چه کسی به من آموخت! احتمالا ان زمان ها عادت داشتم که قبول کنم بعضی بهتر از ذهن من برای من می توانند فکر کنند و فکر آماده به ذهنم تزریق کنند، اما امروزه بیش تر دوست دارم خودم فکر کنم! شاید به همین دلیل باشد که پروژه ارشدم هم شده یافتن های اشتباهاتی کهنه در نحوه استدلال کردن بعضی صاحب نظران بسیار بزرگ! بگذریم
راستش رو بخواین جدیدا شدیدا علاقه دارم لایه های زیرین تر از موضوعات روز رو بررسی کنم، واسه همین هم بیش تر بحث های من سرموضوعات روز به بحث بر روی عادات رفتاری جامعه مون منتهی میشه. مدت ها فکر می کردم به این که دروغ مصلحتی چه محلی از اعراب داره، یا این که این اصلاح تقیه که بعضی مدعیان مذهب می گن مرزش کجاست، اصلا این نسبی گرایی اخلاقی که بعضیا می گن باید این کار رو کرد اما اگر فلان شود می شود عکس آن را انجام داد باعث زیر سال بردن مساله نمیشه؟ا
بگذارین با چند تا مثال شروع کنم. تلفن خونه زنگ می زنه، پدر خونه میگه بابام نیست و بچه از باباش می پرسه چرا، میگه چون مصلحت نیست! از میون دانش آموزا برای مدرسه قرار نماینده ای تعیین بشه و مدیر مدرسه پسر یکی از آشنایان رو انتخاب می کنه تا در جلسات اداره مصلحت مدرسه حفظ بشه. مدیر اداره تخلف همکارش رو اعلام نمی کنه تا بنابرمصلحت با ریختن آبروی همکارش مصالح اداره زیر سوال نره و اگه هم لازم شد کلا تخلف رو تکذیب می کنه. روی وبلاگ نظرات مخالف رو حذف می کنیم تا مصالح مطلب نوشته شده حفظ بشه و بعد می گیم همه نظرات با وبلاگ ما موافق بوده و ما خیلی اندیشمندیم. مدعی روشنفکری و آزاد اندیشی می شیم اما و همیشه برای دیگرون نظر می دیم اما در مورد عملکرد خودمون نمی ذاریم هیچ کس نظر بده چون فکر می کنیم همه کارهای ما درسته و انتقاد از کارهامون مصلحت نیست و دشمن شادمون می کنه! روزانه برای این مصلحت اندیشیمون و مسیر اخلاقی فرضیمون هزاران و هزار کار دیگه می کنیم تا به خیال خودمون به یه هدف عالی برسیم اما غافلیم از اون که اخلاقیات همین تک تک رفتارهای ماست.
زشتی این چنین رفتارها رو هممون در ذات خودمون احساس می کنیم و خیلی ها با تیریپ های روشن فکری به دیگرون می گوئیم اینها همه از مذهب است که انسان را وا می دارد که کارهای زشت را ظاهری خوب بدهند و و رادیکال ترین حرکات ناپسند را انجام دهند اما اعتقاد دارم که هر چند این سخن کمی به لایه های زیرین تر فکری وابسته است اما باز چندان ریشه دار نیست! یادم هست فردی مسیحی پس از حمله عده ای به یک کلیسا در عراق می گفت شما مسلمانان دستاوردتان حمله به کلیساها و کشتار طرفداران دیگر ادیان هست و ... به او گفتم اگر شما زندان ابوغریب را رهاورد مسیحیت می دانید این حمله را نیز می توانید رهاورد اسلام بدانید! حال بحث روشنفکرانه دوستان نیز در مورد ادیان همین مشکل را دارد! امروز به نام دین و ایدئولوژی دینی بسیاری اعمال ناشایست در دنیا انجام می شود اما اگر نیک بنگریم می بینیم این موضوع نه فقط دامان دین که دامان بحث های ایدئولوژیک دیگر را گرفته است! امروز به اسم دموکراسی عده ای دیکتاتوری پنهان می کنند، به اسم مبارزه با تروریسم آن را گسترش می دهند، به اسم بازار ازاد بازار را انحصاری می کنند و هزاران رفتار دیگر. این بحران، بحران جهانی است که به تیترها می اندیشد و هرگز به کنه قضایا فکر نمی کند. در جامعه بشری سودجویان با نام مفاهیم ایدئولوژیک (دینی یا غیردینی) سعی در رسیدن به اهداف خود می کنند و با این نام ها ظاهری بر باطن پلید افکارشان می سازند و اگر ما هوشیار نباشیم در دام آنها خواهیم افتاد.
عزیزی می گفت ما نام قانون شکنی هایمان را "زرنگی" می گذاریم و با افتخار برای دیگران تعریف می کنیم و این فاجعه جامعه امروز ماست! هر یک در بعدی از ابعا زندگیمان با مصلحت اندیشی و زرنگی هایمان حقوق یکدیگر را پایمال می کنیم و چنین جامعه ای را به قهقرا می بریم و آن گاه دیگران را متهم می کنیم که جامعه را خراب کرده اند، رفقا تا زمانی که خود در تک تک رفتارهایمان اصلاحی صورت ندهیم مشکلی حل نخواهد شد.
این پاراگراف را برای رفقای مذهبیم می نویسم. عزیزان جامعه دینی بدست نمی آید مگر به واسطه پاسداشت مکارم اخلاقی، اگر مکارم اخلاقی را به اسم مصلحت زیر پا گذاشتیم تا به جامعه ای اسلامی برسیم مطمئنا راه را اشتباه رفته ایم. امام حسین در روزهای اول در کربلا می توانست آب را بر سپاه یزید ببندد و مسیر را برای رسیدن به کوفه برای خد سهل کند اما او پاسبان مکارم اخلاقی بود و چنین نکرد، به حضرت علی در مقطعی از زمان پیشنهاد دادند تا سرکوب عده ای را انجام دهد تا همگان پیرو او شوند و ایشان اشاره کردند که برای پاسداشت مکارم اخلاقی آمده اند و برای همین هم در نامه شان به معاویه گفتند که من از از تو زیر ک ترم اما مکارم اخلاقی به من اجازه انجام هر کاری را نمی دهد. پس رفقا هربار خواستید برای رسیدن به هدف متعالیتان وسیله ها را توجیه کنید بدانید که مسیرتان اسلامی و دینی نیست. می گویند دلیل ان که گناهان کبیره دسته بندی نشده اند این است که نسبت به هیچ گناهی مردم دلیر نشوند. می گویند هر گناهی را که کوچک پندارید آن گناه برایتان، گناه کبیره است پس برحذر باشید که انچه را به اسم مصلحت توجیه می کنید برایتان می تواند گناه کبیره محسوب شود.
چون کلام طولانی شد ادامه ان را به پست بعدی یا کامنت ها وا می گذارم اما بدانیم که کشورمان ابادان نمی شود مگر ان که هر کداممان آبادان شویم، در مملکتمان قانون گریزی نخواهد بود مگر ان که تک تکمان قانون گریز باشیم (هر چند برای خود هزاران دلیل بیاوریم که اینجا استثنا بود)، پس همت کنیم که به قول لطیفی من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی همه بر می خیزند

دوباره می سازمت وطن!
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم،
اگر چه با استخوان خویش
دوباره می بویم از تو گُل،
به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم از تو خون،
به سیل اشک روان خویش
دوباره ، یک روز آشنا،
سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ می زنم،
ز آبی آسمان خویش
اگر چه صد ساله مرده ام،
به گور خود خواهم ایستاد
که بردَرَم قلب اهرمن،
ز نعره ی آنچنان خویش
کسی که « عظم رمیم» را
دوباره انشا کند به لطف
چو کوه می بخشدم شکوه ،
به عرصه ی امتحان خویش
اگر چه پیرم ولی هنوز،
مجال تعلیم اگر بُوَد،
جوانی آغاز می کنم
کنار نوباوگان خویش
حدیث حب الوطن ز شوق
بدان روش ساز می کنم
که جان شود هر کلام دل،
چو برگشایم دهان خویش
هنوز در سینه آتشی،
بجاست کز تاب شعله اش
گمان ندارم به کاهشی،
ز گرمی دمان خویش
دوباره می بخشی ام توان،
اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره می سازمت به جان،
اگر چه بیش از توان خویش
(سیمین بهبهانی)