۴.۲۰.۱۳۸۵

مثل من هیچ کسی تنها نیست

این روزها احوالم با قبلا فرق داره، می خواستم وبلاگ رو پاک کنم اما با خودم گفتم بهتره یک مدت داخلش فعالیت نکنم،چندین بار صفحات کامل رو نوشتم و قبل از نمایش اونا روی وبلاگ همه رو پاک کردم، رفته بودم داخل یکی از سایت هاکه علیرضا یک شعر جالب برام نوشته یود گفتم این شعر رو بنویسم و بذارم تا بعد ببینم چه پیش میاد،دنیا رو چه دیدی یهو فردا شاید روی فرم بودم و باز کلتون رو درد آوردم

با همه خلق سخنها دارم
سخن از انسانها
سخن از این همه عصیانگری انسانها
سخن از نسل بشرسخن از فتنه و شردوستان
گوش دهیدقطره ای اشکم من
که ز چشم سیهی ریخته ام
و به خون جگر آمیخته ام
آتش و آهم من
دارم از سینه دلسوختگان می خیزم
دارم از دیده دلباختگان می ریزم
وای بر من که بسی تنهایم
مثل من هیچ کسی تنها نیست
این همه پیش همه رسوا نیست
منم و بی کسی و تنهایی
من بسی تنهایم
همه از خویش مرا می رانند
همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند
و به دیوانگی ام می خندند
تهمتم می بندند
من بسی غم دارم
غم من صحرا هاست
افق تیره آن ناپیداست
مثل ابری غمگینم
هر کجا می نگرم
ماتم و غم می بینم
من بسی غم دارم
غم آوارگی و دربدری
غم تنهایی و خونین نگری
غم عصیانگری انسانها
غم انسان غم نسیانها
دوستان گوش دهید
همه جا رنگ دروغ
همه جا نیرنگ است
پای رهوار حقیقت لنگ است
دوستان در رنجم
رنجم از رنگ وریاست
دوره مرگ صمیمیت و یکرنگی هاست
دل یکرنگ کجاست؟
رنگ بی رنگ کجاست؟
دوستان این مردم همگی صد رنگند
دوستان می بایدروز را روشنی از نور حقیقت باش
دصحبت از مهرو محبت باشد
دوستان می بخشید
چه کنم بیمارم
در چنان برزخم و تبدارم
گویی اینک هزیان می گویم
دوستان گوش کنید
همه جا در صحف ابراهیم
به اوستا و زبور داوودو
به قرآن و به انجیل و به تورات یهود
سخن این است که انسان باشید
از بد و زشت گریزان باشید
دوستان سینه که بی کینه شود
سرزمین ابدیت آنجاست
کاخ زیبای حقیقت آنجاست
که در او لطف و صفاست
که در او مهر و وفاست
دوستان در همه حال
این چنین چرخ زمان می چرخد
من دوان در پی ارابه خاموش سکوت
می روم من به جهان ملکوت
گر چه اینجا همه چیزها رویاست
لطفش این است که غم ناپیداست

۴.۱۶.۱۳۸۵

شعر

گرچه دل پری دارم و یک سینه سخن اما به نظرم اومد با دل پر چیزی ننویسم و فقط برای نشانی از زنده بودن چند تا شعر انتخاب کردم

شهر یاران بود و جای مهربانان این دیار مهربانی کی سرآمد شهرياران را چه شد
کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی حق شناسان را چه حال افتاد و یاران را چه شد
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
دوستی مثل ایستادن روی سیمان خیسه
هر چی بیشتر بمونی رفتنت سخت تره
اگه رفتی جای پات برای همیشه باقب می مونه

مسیحای جوان‌مرد من، ای ترسای ترس پیرهن چرکین
هوا بس ناجوان‌مردانه سرد است
آی دمت‌گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
در بگشای.هوا بس ناجوانمردانه سرد است آی، دَمَت گرم و سرت خوش باد، سلامم را تو پاسخ گوی
منم من، میهمان هر شبت، لولی‌وش مغموم
منم من سنگ تی‌پا خورده رنجور
منم دشنام پست آفرینش، نغمه‌ناجور، نغمه‌ناجور
ای دوست بیا تا غم فردا مخوریم این یک دم عمر را غنیمت شمریم

رو سربنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
ماییم‌وموج‌سودا شب تا به روز تنها
خواهی‌بیاببخشاخواهی‌بروجفاکن
دردیست غیر مردن آن را دوا نباشد
پس‌من‌چگونه‌گويم‌كين‌دردرا دوا كن

دانا و فهمیده باش ، ولی خود را نادان نشان بده
زندگی کردن من مردن تدریجی بود آنچه جان کند تنم ، عمر حسابش کردم
ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم

یار دبستانی من ، با من و همراه منی

چوب الف بر سر ما

بغض من و آه منی

حک شده اسم من و تو

رو تن این تخته سیاه

ترکه ی بیداد و ستم

مونده هنوز رو تن ما

دشت بی فرهنگی ما

هرزه تموم علفاش

خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد

مرده دلای آدماش

دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه

کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟

یار دبستانی من ، با من و همراه منی

چوب الف بر سر ما

بغض من و آه منی

حک شده اسم من و تو

رو تن این تخته سیاه

ترکه بیداد و ستم

مونده هنوز رو تن ما

یار دبستانی من

با من و همراه منی

چوب الف بر سر ما

بغض من و آه منی

حک شده اسم من و تو

رو تن این تخته سیاه

ترکه ی بیداد و ستم

مونده هنوز رو تن ما

دشت بی فرهنگی ما

هرزه تموم علفاش

خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد، مرده دلهای آدماش

دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه

کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟


۴.۱۴.۱۳۸۵

رواابط دختر و پسر1

وقتی سوم دبیرستان بودم همین طوری علاقه به سرم زد که برم و در مورد یک موضوع روانشناسی تحقیق کنم، موضوع داغیو انتخاب کردم به نام روابط دختر و پسر و هدفم این بود که تحقیق رو برای جشنواره خوارزمی بفرستم
در ایام امتحانای نوبت آخر شبای
امتحان وقت گذاشتم و انصافا مطالب جالبیو جمع کردم و وقتی ارسال کردم کارشناس مربوط گفت کار شما یک سر و گردن از همه کارا بالاتره فقط ما شک داریم مرحله کشوری از بخش روانشناسی بفرستیم یا نه که اگه بفرسیم مطمئنا کار شما اوله، چشمتون روز بد نبینه که یک ماه بعد فهمیدم با همین عنوان یک تحقیق از شیراز به مرحله کشوری رفته که مربوط به من نبود، باشه گردن مسئولش!بی خیال ! اما تجربه جالبی بود و برای من پر بار
با یک کارشناس
ارشد روانشناسی بالینی صحبت می کردم می گفت جامعه ما متاسفانه در این موارد به دلیل شرم و حیا و موارد دیگر اطلاع رسانی نمی کند و به همین دلیل عواقب نا خواسته مشاهده می شود حتی ایشان فرمودند که در دانشگاه در بحث روانشناسی هم اجازه ورود به این مبحث به آنها داده نمیشد
این وبلاگ رو
من ساختم که هر حرفیو که احساس می کنم مفیده بگم، حتی اگه با عرف جور نباشه و از این به بعد سعی می کنم مطالبی رو اضافه کنم که احساس میکنم اطلاع رسانی مفیدی هستند.
یه دنیا مطلب در مورد روابط دختر و پسر دارم
که هر مورد رو بخواین براتون می تونم به تفصیل بیان کنم، سعی می کنم یک سری کلیات را به تدریج بگم و اگه کسی خواست وارد جزئیات هم خواهم شد.ابتدا هر مطلبی که می بینید فقط به صورت تیتروار آورده می شود تا اگر عمری باقی بود حداقل کلیات لازم رو اینجا ذکر کنم



بررسي وضع موجود در روابط دختر و پسر
برخورد مبتني بر شناخت و احترام متقابل
برخورد مبتني بر شرم افراطي
برخورد دستپاچه و هيجان زده
برخورد خشك و محدود
برخورد مبتني بر پرخاشگري
روابط پنهاني
برخوردهاي غير عادي و ناپخته
افراط در معاشرت
گرچه هر کدام از موارد فوق قابل بحث می باشند اما برای صرفه جویی زمانی فقط یک مثال می آوریم
دختري دانشجو و نسبتاً باهوش كه براي مشاوره نزد مشاوري رفته بود از خداحافظي دوست پسرش كه قصد داشت به خارج از كشور سفر كند و بااو به طور كامل خداحافظي كرده بود شاكي بود. او مي گفت : «من در ابتدا فكر مي كردم كه چه ضرورتي دارد يك زن تمام عمر خود را تنها با يك مرد سپري كند . يك زن مي تواند با مردهاي مختلفي در زندگي ارتباط داشته باشد، ولي حالا بعد از آشنايي چند ماهه ام با اين پسر ، خداحافظي او برايم غير قابل تحمل شده است. احساس مي كنم كه دوري او را نمي توانم تحمل كنم
چنانكه ملاحظه مي فرماييد فكر اوليه اين خانم بر گرفته از يك عنصر غربي است ، و اين عنصر راهنماي عمل او در اين دوستي شده است . در حالي كه چنين فكري با ساير عناصر فرهنگي و عرفاني شرق در تعارض و تضاد قرار مي گيرد . محبت و دلبستگي از سرمايه هاي بزرگ انساني است كه با عناصر فكري غرب در بسياري مواقع در تعارض و تضاد قرار مي گيرد. به عبارت ديگر آنچه كه مي تواند زندگي يك انسان را با يك فرد ديگر در سراسر عمر توجيه كند عشق و علاقه اي است كه مي تواند بين آنها به وجود بيايد و روز به روز گسترش پيدا كند

براي نشان دادن وضع مطلوب در روابط بين دو جنس دکتر احمدی به ويژگي ها و خصوصيات زير اشاره می
كردند که باز هم هدف از ذکر تایید مطالب نیست


شناخت واقعيت هاي جنس مخالف

اجتناب از خيالپردازي و تصور رويايي در مورد جنس مخالف

از بين بردن ترسها ، دلهره ها ، هيجانها ، احساس خصومت و خشونت نسبت به جنس مخالف

حفظ خونسردي و صلابت شخصيت ، به هنگام برخورد با جنس مخالف

برخورد مبتني بر احترام با مراعات حدود شرعي در مورد محرم ، نا محرم ، حلال و حرام

فقدان روابط پنهاني با جنس مخالف و مشورت با والدين در اين گونه موارد

اجتناب از برقراري روابط صميمانه با جنس مخالف قبل از عقد شرعی

نداشتن رفتار سبك ، خودنمايي و جلب توجه جنس مخالف در مجامع مختلف


چند مورد دیگر نیز ذکرشان را خالی از لطف نمی دانستم گرچه با بعضی از جملات آن مخالفم اما بعضی نکان زیبا در آن نهفته است که حیفم آمد با سانسور فقط آنها را ذکر کنم

تفاوت هاي زن و مرد از لحاظ رواني
مردمتجاوز تر و غوغاگر تر است و زن آرامتر و ساكت تر. زن از توسل به خشونت درباره ديگران و خود پرهيز مي كند .
احساسات زن از مرد جوشانتر است ، زن از مرد سريع الهيجان تر است ، يعني زن در مورد اموري كه مورد علاقه يا ترسش هست ، زودتر و سريعتر تحت تأثير احساسات خويش قرار مي‌گيرد و مرد سرد مزاجتر از زن است ، زن طبعاً به زينت و زيور و جمال و آرايش و مدهاي مختلف علاقه زياد دارد ، بر خلاف مرد ، احساسات زن بي ثبات تر از مرد است ، زن از مرد محتاطتر ، مذهبي تر ، پرحرف تر ، ترسوتر و تشريفاتي تر است .
زن در علوم استدلالي و مسائل خشك و عقلاني به پاي مرد نمي رسد. ولي در ادبيات ، نقاشي و ساير مسائل كه با ذوق و احساسات مربوط است دست كمي از مرد ندارد . مرد از زن بيشتر قدرت كتمان راز دارد و اسرار ناراحت كننده را در درون خود حفظ مي كند و به همين دليل ابتلاي مردان به بيماريهاي ناشي از كتمان راز بيش اززنان است. زن از مرد رقيق القلب تر است و فوراً به گريه و احياناً به غش متوسل مي شود

تفاوت هاي زن و مرد از لحاظ احساسات
مرد بنده شهوت خويش است و زن در بند محبت مرد است ، مرد زني را دوست مي دارد كه او را پسنديده و انتخاب كرده باشد و زن ، مردي را دوست مي دارد كه ارزش او را درك كرده باشد و دوستي خود را قبلاً اعلام كرده باشد ، مرد مي خواهد كه شخص زن راتصاحب كند و در اختيار بگيرد و زن مي خواهد مرد را مسخر كند و از راه دل او بر او مسلط شود و زن مي‌خواهد از درون قلب مرد بر مرد نفوذ كند ، مرد مي خواهد زن را بگيرد و زن مي خواهد او را بگيرند . زن از مرد شجاعت و دليري مي خواهد و مرد از زن زيبايي و دلبري . زن حمايت مرد را گرانبها ترين چيزها براي خودش مي شمارد ، زن بيش از مرد قادر است بر شهوت خويش مسلط شود . و شهوت مرد ابتدايي و تهاجمي است در صورتي كه شهوت زن انفعالي و تحريكي،نقل از ( مطهري ، مرتضي / نظام حقوق زن در اسلام ، ص 162 و 163) بود

فلسفه اختلاف زن و مرد
رمز تفاوتهاي زن و مرد در تحكيم پيوند خانوادگي است . اما اين تفاوتها به هيج وجه به اين كه مرد يا زن جنس برتر است و ديگري جنس پايين تر و پست تر و ناقص تر مربوط نيست ، قانون خلقت از اين تفاوتها منظور ديگري داشته است كه پيوند خانوادگي زن و مرد را محكم تر كند و شالوده و وحدت آنها را بهتر بريزد
تفاوتهاي عجيب جسمي و روحي در ميان آنها قرار داده است . و همين تفاوتها است كه آنها را بيشتر به يكديگر جذب مي كند ، عاشق و خواهان يكديگر قرار مي دهد مرد جهانگير و زن مردگير آفريده شده است . قانون خلقت زن و مرد را طالب و علاقمند به يكديگر قرار داده است

آنچه آمد اکثرا نقل قول از کتب مختلف بود اما آنها را برای آغاز مناسب دیدم،از هرگونه یشنهاد استقبال خواهم کرد