۵.۱۲.۱۳۸۹

چه باید کرد؟

دیری است در این دیار ما لب ها به شکایت باز شده است و فریادها به آسمان رفته، دیریست همگان تحلیل گر مشکلات روز جامعه شده اند و هر یک مشکل را گونه ای بیان می کنند که دیگران مشکل آفرین بودند، ما تلاش کردیم، فرصتمان ندادند و نمی دهند و ... و دوستان گوینده نیز به هر ابزاری که دارند افکار او را تایید می کنند و مخالفانش را می کوبند...ا

گفتم که دیری است که چنین است اما نگفتم که چقدر دیری است(!) یک سال، دوسال، سی سال، صد سال و یا به اندازه عمر بشریت؟! راستش را بخواهید داشتم فکر می کردم این منطق ما و دوستان ما همه جرایم بشریت را هم می تواند توجیه کند و گرچه در زبان می گوییم در زمان ما فقط چنین با ما کرده اند اما ما را به هر زمان دیگر هم ببرند و به هر شرایطی دیگر هم که ببرند باز گله خواهیم کرد و آن شرایط را بدترین شرایط برای یک مخلوق خواهیم نامید چرا که ما دوست داریم بجای تلاش دیگران را متهم کنیم. به مرحوم بهمن بیگی پرسیدند چرا شما چنین مشهور شدید پاسخ داد من کار خاصی نکردم بروید از آنها بپرسید که دیگر هیچ کاری نمی کنند، آنقدر آنها هیچ کاری نکردند که کارهای من برای همه خیلی بزرگ شد

با دوستی از دوستان بحث می نمودم از آنچه که گذشت و نکو یا شوم بودن اتفاقات اخیر، به او گفتم با همه مشکلاتی که ایجاد شد آنچه گذشت نکو بود چرا که کمی ما و مردم را به تفکر واداشت که چرا و چگونه فلان جریان رخ می دهد. راستش را بخواهد آنچه اخیرا اتفاق افتاد هیچ نکته جدیدی نداشت جز آن همه چیز همزمان بود و کمی بیش تر در بازه ای از زمان سعی نمودیم فکر کنیم. گرچه باز هم ما و دوستانمان (موافقان و مخالفانمان) هنوز هم دوست داریم بجای تفکر و تحلیل منطقی گناه به گردن دیگران بیندازیم

بگذارید سناریوی روزمره ای را دوباره نگاه کنیم که ما خود خلق می کنیم. عادت نموده ایم که اشکالی از تفکر مخالفان را بگیریم و بجای حل آن فریاد بزنیم که این ها مقصران عالم اند وگرنه ما همه جا را اتوپیا می نمودیم و دنیا و آخرت را تضمین نمودیم. این طرز برخورد را در پیرها بیش تر دیده ایم که ناگاه زبان به نفرین باز می کنند و ... اما اگر دقت کنیم ما خود نیز چنین می کنیم اما با ادبیاتی متفاوت. ما فریاد زدن را دوست داریم اما همت تصحیح مشکلات را نداریم. وظیفه خودمان را انجام نمی دهیم و به دوش دیگران واگذار می کنیم و چون کارمان خراب شد فقط فریاد می زنیم بجای آن که از راه صحیح آن وارد شویم

به یاد دارم که برای تعمیر تلفن همراه خود به نمایندگی نوکیا مراجعه نموده بودم و تعدادی افراد فقط فریاد می زند و منشی آنجا را به ملایمت و یا عصبانیت و فریاد متهم می نمودند که تو ... و شاید آن جا فقط من بودم که مثل یک بچه که تازه به شهر اومده آرام منتظر بودم اما به شما می گویم که به احتمالی بسیار بسیار بالا تنها من بودم که از میان آن جمع پس از تضییع حقم رفتم و شکایت کردم و فروشنده مغازه مجبور به پرداخت حق من شد. آنجا آن همه ناراضی بودند و بعضا می کفتند چندین هفته هست که مراجعه می کردند و فریاد می زدند اما چون مسیر درست را نمی رفتند جز اعصاب خوردی نتیجه ای را نمی کرفتند

شاید بگویید همه مشکل ما از بالا دست هاست نه مغازه دارها (همانطور که فروشنده تلفن من این طور می خواست خود را تبرئه کند) اما بارها نوشتم و باز تاکید می کنم که تا پایین دست درست نشود بالا دست درست نخواهد شد. تا خانواده، دوستان، هم محله ای ها طرز کارشان را عوض نکنند بالاتر هیچ اتفاقی نمی افتد

تا ما در برابر فروشنده گران فروش محله مان، در برابر رئیس نا به حق اداره مان، در برابر مسئول فلان بخش فلان اداره، در برابر مدیر مدرسه دولتی که از ما طلب شهریه می کند، پزشکی که با یک عذرخواهی خطای پزشکی خود را پنهان می کند، در برابر منفعت های لحظه ای خودمان و ... واکنش نشان ندهیم حتی اگر مدیران بالادست هم بخواهند کاملا ایده آل برخورد کنند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. هر چند مدتی کوتاه تغییری ایجاد شود اما مطمئنا این تغییر نمی تواند مستدام باشد

خود ما در اداره مان، در کلاسی که درس می دهیم، در شرکتی که کار می کنیم، در پارکینگی که پارک می کنیم، در تاکسی که سوار می شویم، در درسی که مثلا می گوییم بخوانیم (به همان دوستان تحصیلات تکمیلی که رزومه های بزرگ با ترجمه کتاب و ... برای خود می سازند تا در سیستم ارتقا یابند روی سخن بیش تری دارم) و ... تا چه حد منطبق با آنچه که واقعا جامعه ما برای بهبودش نیاز دارد اقدام می کنیم؟!ا

آنچه گفتم در بردارنده تک تک اجزای زندگی بود کار به سیاست، مذهب، علم و ... بطور خاص نداشتم که در همه آنها نیز برخورد ما چنین است. اگر بگوییم سیاست هر دو گروه در پشت سخنانشان همان است که گفتم در بحث دینی نیز چنین است و ... چون این جز را به عنوان قسمت لاینفک خلقیاتمان ثابت کرده ام و تا چنین است امید به هیچ تغییری نباید داشت و اگر این رفتارمان را عوض کردیم بی شک مسیر پیشرفت را خواهیم رفت (به شرط آن که به قول بزرگواری در میان راه رسیدن به قله های آرمان شهرمان خسته نشویم و به پایین بازگردیم، بلکه حداقل همان جا بایستیم تا دیگران راه را ادامه دهند).

اگر کمی به سایر کشورها هم بنگریم می بینیم که بعضا با سرعتی خیره کننده پیشرفت نمودند و این مقدور است اگر تک تک ما بجای فریاد تنها به نوبه خود قسمتی از این فرشی که به وسعت یک کشور است را بدست گیریم تا با هم آن را پیش ببریم. ما مسئول کارهای خودمان هستیم

بعدها شاید از آنها که چنین کارهایی را کردند، از مصداق های این خلق وجودیمان و ... بیش تر صحبت کردیم، این مختصر برای آغاز یک بحث بود

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
بيخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که اين تازه براتم دادند
بعد از اين روی من و آينه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اين‌ها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده اين دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
اين همه شهد و شکر کز سخنم می‌ريزد
اجر صبريست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخيزان بود
که ز بند غم ايام نجاتم دادن

***************

پی نوشت، کامنت های زیر در جای دیگه بر این مطلب گذاشته شده که ذکر می کنم


• Bijan به نظر من باید بهتر و دقیق تر به صورت همه جانبه به کشورهای دیگه نگاه کرد.
پیشرفت سریع اونها دارای عوامل درونی و تاریخی زیادی هست که فهم و درکش به تحقیقات گسترده ای نیاز داره!
Moeen Mostafavi ما که نگفتیم یک شبه ما هم سری توی سرها پیدا می کنیم. گفتیم در درجه اول یک پیش زمینه اساسی می خواد که یکی از خلقیات ما عوض بشه. آقای فرنگ رفته وطن اجاره بده (مشابه وطن فروش) ...شما قبول نداری که این خصوصیت تک تک ماست؟ و بدون کنار گذاشتنش هیچ کاری نمیشه کرد؟
Moeen Mostafavi بیژن جان دلیل اصلی که منو به نوشتن اون متن ترغیب کرد دو تا بحث دیرینه بود یکی کتاب "جامعه شناسی خودمانی" یا "چرا درمانده ایم" که یکی دو سال پیش خوندمش و خیلی کتاب کوچک اما پر محتوایی در تحلیل مشکلات کشورمونه و دوم این که یک بار سری به آدرس ...زیر زدم (گرچه فقط در حد یه نگاه بود و نه خوندن مطالب) و دیدم که واقعا بررسی خلقیات از نظر خیلی از تحلیلگران فاکتور اساسی بررسی رفتار هست
http://www.bazargan.info/la_persian/hamayeshha.htm
و اما این دوتا ذهن من رو به سمت تحلیل خلقیات برد و مهم ترین مشکلی که من در آنالیز های هر دو گروه اصلاح طلب و یا اصول گرا می دیدم و یا در تحلیل گروه های مذهبی و غیر مذهبی می دیدم همین بود و برای همین بحث رو از اینجا شروع کردم و اشاره کردم که فقط برای شروع یک بحث نوشته شده

Bijanمعین جان من فقط سعی کردم به نشانه ی حمایت نظری داده باشم وگرنه حرف شما
کاملاً درست و متین و به جاست.
Moeen Mostafavi
ای بابا ، بیژن این شد دقیقا همونی که من نمی خواستم! آخه تو همین نوشته من همه حرفم اینه که ما دلمون رو خوش می کنیم به دوستانمون که هر چی بگیم تایید می کنند و واسه این فکر می کنیم همه کارامون درسته، من از شما انتظار دارم بیای و بگی "نه، اصلا ...حرفتو قبول ندارم...." بشینیم باهم بحث کنیم و ببینم که اشتباه می کنم. شما که الان در دیار کفر هستی و پیشرفت های اون آدم های ... رو می بینی و باز می آی و نوشته یه جهان سومی رو می خونی بیا و انتقاد کن ........(چقدر من حرف می زنما...)ا

Mosenاین مطالبی که نوشتی خیلی خوب مشکلات مارو توضیح میده و راه حلی هم که ارائه میدی منطقیه اما به نظر تو چرا ما که مدعی دینی هستیم که کاملترین محسوب میشه و بیش از 14 قرن در این کشور حاکم بوده به این وضع دچار شدیم؟ به نظر میرسه فهمیدن این دلایل کمک میکنه به اینکه این راه حل های به ظاهر ساده چرا در عمل پیاده نمیشن
Moeen Mostafavi راستشو بخوای محسن دیروز دقیقا با موضوعی مشابه داشتم با یکی از دوستان عزیز می چتیدم. اون دوست حرف جالبی زد که در همه اعصار تاریخ بوده اند علمایی که از دین برای منافع شخصی استفاده می کردند (همونی که تو تعبیر به اونا می کردی که با پرچم دین میو...مدن و زمین کسب می کردند و ...)(البته بعضی هم ناخواسته بازیچه دست سیاسون می شدن که باز نتیجه یکی بود) و خوب اینها اتفاقا معمولا از دسته دیگه پیشه می گرفتند چون دسته دیگه معتقد بوده که مسئولیت هر فرد مصداق لیس للانسان الا ما سعی هست و هر فرد باید تلاش برای اصلاح کنه و مزد این تلاشش رو میگیره، گرچه نتیجه اگه بگیره چه بهتر و مطلوب تر اما نفس تلاش اون اجر براش خواهد داشت. حالا دسته اول که از دین برای منفعت استفاده می کنه اتفاقا فاکتور مهم براش نتیجه هست و نه اون تلاشش و ابزاری که بکار می بره و واسه همین هم می بینیم که دسته اول خیلی وقت ها بازی روزمره را می بره. کما این که حضرت علی به معاویه می گن من از تو بسیار زیرک ترم اما اصول اخلاقی اجازه انجام هر کاری رو به من نمیده
حالا باید ببینیم که بیش از 14 قرن کودوم دسته بیش تر غالب بودن و اصلا در جهت نهادینه سازی اون خلقیات (به هر وسیله ای) چه کسی تلاش کرده. هموفر جاسوس انگلیس در ایران در خاطراتش از دوستی شیعه و سنی و همه قشری در ایران ابراز تعجب می کنه و میگه تا این اتحاد هست این ها غیرقابل شکست هستند و.... شما اگه هم دقت کنید بسیاری از اضافات به سنت را ما مثلا در عصر صفویه داریم که مثلا پرچم دست گرفتن و رقتارای هیات های مذهبی رو صفیه به تقلید از کشورهایی در امریکای جنوبی رسم می کنه که امروز بعضی آقایون از اون پرچم ها می خوان حاجت بگیرند
شاید حالا بگیم چرا صفویه که مدعی است اولین حکومت شیعی است چرا این کارو می کنه، جواب رو دکتر شریعتی در سخنرانی اسلام علوی و صفوی خودش میده (که اگه خواستی فایلش رو بهت میدم) بطور خلاصه دکتر میگه تا قبل حکومت صفویه علما در برابر ظلم و جور پادشاهان بودند و احکام دین را برای مبارزه بیان می کردند اما در اون عصر دیگه حکومت شیعی شده بود و علاوه بر مصالح دینی یک سری مصالح حکومت داری هم اضافه شد چون دیگه هم باید حکومت می کردند و هم باید دین را حفظ می کردند و از زمینه بروز انحرافاتی شد
من راه فکر بیش تر شده تفصیل دادن سوال و نه جوا دادن! هر چه گفتم تفصیلی بر سوالت بود!ا بازم خوشحال می شم نظر دوستان رو بشنوم