۱۲.۰۴.۱۳۸۵

فقط ادعای مسلمونی می کنیم اما

توی جلسه معارفه دانشجویان پسر سال 83 یه مسابقه گذاشته بودن برای بهترین جمله که در مورد حضرت مهدی (عج) کسی بگه، یادم نیست کی برنده شد و چی گفت اما توی اون جلسه یکی از رفقا یه جمله گفت که هنوزم وقتی فکرش می کنم حس می کنم هیچ کسی به اندازه اون رفیقم منو واسه امام زمانمون به فکر ننداخته بود، اون رفیق صحبتی کرد با این مضمون

مدت هاست عادت کردیم همه جا می ریم و میگیم "مهدی جان بیا" و آخر همه مجالس مذهبی و خیلی جلسات رسمی هم با همین جمله جلسه رو تموم می کنیم، اما دوستان تا حالا چقدر مقدمات ظهور مهدی رو فراهم کردیم؟! اگه امام فردا بیاد چی می خوایم بهش بگیم؟! می خوایم بگیم آقا جون ما فقطبودیم دعا کنیم که تو بیایی!؟ همین

راستشو بخواین جملات اون رفیقم واسم خیلی ثقیل بود و بعدها توی دانشگاه با اون پسر رفیق شدم، هنوزم وقتی فکر می کنم می بینم اگه آقا بیاد دستم خالیه! هنوزم می بنیم که هیچ کار نکردم! نمی دونم ماها با چه رویی دعای فرج می خونیم؟!فقط دم ز راه و رسم سلمان می زنیم! اما

کسی می گفت این همه توی روضه ها میگن کاش که ما تو کربلا بودیم، خداییش اگه ما کربلا بودیم کودوم طرف بودیم؟! اینم مثل شعار مهدی جان بیا مون نیست؟! آخه ما فقط عادت داریم دنبال دلمون باشیم و دم از مسلمونی زدن رو به یدک بکشیم! ما که از ترس رفیق و استاد و رئیس و نمره و پول ... هزارتا دروغ می گیم و هزارتا خلاف می کنیم اگه اون روزا کوفه بودیم حاضر ودیم مسلم رو به خونمون راه بدیم؟! به قول بزرگی مجالس ما شور بی شعور شده و فقط با آه و ناله شعار می دیم و فکر کردیم خدا هم اینطوری میگه عجب بنده خوبی دارم! اما پای عمل همه چیز رو فراموش می کنیم

میشناسم آدمی که توی مجالس اهل بیت میره، نمازشو می خونه، روزشو میره، حتی با یدک کشیدن اسم اسلام در فلان جاها به امر به معروف و نهی از منکر می پردازه، اما مصداق اون چیزیه که حافظ میگه

واعظان کین جلوه بر محراب ومنبر می کنند

چون به خلوت میروند آن کاردیگر می کنند

مشکلی دارم زدانشمند مجلس بازپرس

توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند

گوئیا باورنمی دارند روزداوری

کین همه قلب ودغل درکارداورمی کنند

یارب این نودولتان را برخر خودشان نشان

کین همه ناز ازغلام ترک واستر می کنن

و هم چین دوست دختراشو سر کار میذاره و بیچاره ها رو به امید یه ازدواج رویایی گذاشته که نگو و حالا از اون طرف همه حرفا که به اونا می زنه دروغه و فقط اینا براش سرگرمی هستند و هزارتا کار دیگه

جالب اینه که وقتی با طرف خلوت کنی و حرف دلش رو بشنوی واقعا خیال می کنه آخر بچه مسلمونه فکر می کنه راهی که رفته درسته و حداکثر چند تا گناه کوچیک اش می نویسن که با خدماتی که به اسلام و مسلمین میده (!) خدا اونا رو خواهد بخشید و حتی واقعا حاضره واسه اون چیزایی که مقدسات می دونه جونشو هم بده اما آیا اینجوری ما می تونم ده زراه و رسم مسلمونی بزنیم؟! نمی دونم

بارها میگیم مهدی جان بیا، اما خدا وکیلی اگه اومدن اقا موقعیت ما رو خراب کنم بازم این جوری دعا می کنیم یا فکر کردیم اگه آقا بیاد با همین شورهای بی شعور که توی مجالسمون داشتیم ما رو قبول می کنه و گذشتمون رو فراموش می کنه؟! آخه لابد ما فراموش کردیم که آقا از نواده های مولا علی (ع) هست، امام علی گفت اگه من خلیفه بشم هر کسی که س از رسول خدا حق الناس رو گرفته از اون بازپس می گیرم و هر پست و منصبی که یهوده به کسی داده باشند رو از اون خواهم گرفت و هرگز به روش خلیفه قبلی عمل نخواهم کرد و واسه همینم بود که مولا رو قبول نکردن

حالا فردا اگه آقا بیاد به روش باباش با ما برخورد می کنه، اون وقت ما از کوفی ها بی وفاتر نمی شیم؟! خوش به حال اونا که می گن مهدی جان بیا اما اگه آقا بیاد هم از اونا راضی خواهد بود اما ما

نمی دونم شاید خیلی هم مشابه نباشن اما می خوام بگم اگه توی نوشته های قبلی نوشتم عشق کیلویی میون ما راه افتاده اینجا می خوام بگم مسلمونی کیلویی خیلی فراگیرتره، اگه راحت در مورد عشق کیلویی نظر میدیم در ورد مسلمونی اصلا نمیشه این طور نظر داد ولی میشه حس کرد که ما مسلمون نیستیم، منظورم اینه که وظیفه مسلمونی رو کامل انجام نمی دیم

یه مصراع از یه شعر رو شنیده بودم اما توی اینترنت که گشتم نفهمیدم که کودوم یکی درست است اما خوب دیگه یکی رو نوشتم، خطاب به سرورمونه

چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی

چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین سخن،تبر به دوش بت شکن

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ،نه

برای عده ای ولی، چه خوب شد نیامدی

تمام طول هفته را به جمعه چشم بسته ام

دوباره صبح،ظهر،نه، غروب شد نیامدی

البته مدل های مختلفی توی اینترنت بود، بعضی یک مصراع رو این طور نوشته بودند

ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی

البته من خیلی با اون شاعر هم عقیده نیستم، چون من خودم هم نمی دونم در کودوم دسته و گروهم، واقعا فردا اگه آقابیاد چی می خوایم بگیم، بیشتر سعی می کنم نوشته رو طولانی نکنم اما این حرفا ته دلم مونده بود، یه شعر از مرحوم آغاسی در مورد امام زمان پایان بخش این متن باشه بد نیست

اون آقایی که شبا رد میشد از کوچه ما کیسه بدوش کو؟
رد پای پر خراش بیخروش کو؟
اون آقای خرقه پوش کو؟
کجاس اون آقا که پینه های دستاش مرحم دلای ما بود؟
نفس سبز نگاهش همیشه حلال مشکلای ما بود
میشه یکبار دیگه سر بزنه به خونه ما؟
بگیره نشونی از غربت بینشونه ما؟

موهای آقا سفیده / جوونا کیسه رو از آقا بگیرین / قامت آقا خمیده/ جوونا کیسه رو از آقا بگیرین
جوونا آقا بشین، زنده کنین رسم جوونمردی رو امشب
یتیما منتظرن زنده کنین شیوه شبگردی رو امشب
یتیما پشت درای خونشون منتظر آقا نشستن
گوش به زنگ تق تق یه جفت صدای پا نشستن
موهای آقا سفیده / جوونا کیسه رو از آقا بگیرین / قامت آقا خمیده/ جوونا کیسه رو از آقا بگیرین

دستای پینه بسته علی به همراه منه
خونه نشینی علی آتیش به جونم میزنه
تو کوله بار شعر من اسم قشنگ علیه
قافیه تنگ دلم از دل تنگ علیه

توکوچه های غربتم نشونی از مولا میدن / اهل محل سلاممو جواب سر بالا میدن
به من میگن علی کیه؟
علی امام عاشقاس
به من میگن علی چیه؟
داغ دل شقایقاس ...

توی نجف یه خونه بود/ که دیواراش کاگلی بود
اسم صاحاب اون خونه/ مولای مردا، علی (ع) بود
نصفه شبا بلند میشد / یه کیسه داشت که ورمیداشت
خرما و نون و خوردنی /هرچی که داشت تو اون میذاشت
راهی کوچه ها می شد/ تا یتیما رو سیر کنه
تا سفره خالیشونو/ پر از نون و پنیر کنه
شب تا سحر پرسه می زد/ پس کوچه های کوفه رو
تا پر بارون بکنه/ باغای بی شکوفه رو ...

بعد علی کی میتونه محرم راز من بشه ...
درد دلم رو گوش کنه تا چاره ساز من بشه ...

.

فردا اگه مهدی بیاد، دردا رو درمون می کنه
آسمون شهرمونو ستاره بارون می کنه
چشماتو واکن آقا جون، بالای خستمو ببین
منو نگاه کن آقا جون، دل شکستمو ببین

شاعر اهل بیت-محمدرضا آقاسی

هیچ نظری موجود نیست: