۲.۰۴.۱۳۸۶

اغتشاش دانشگاه شیراز

سلام

امروز دانشکده که رفتم سومین روز تحصن دانشجویی بود. یکی از رفقا گفت که بیا بریم پردیس ارم ببینیم تحصن به کجا رسیده، راستیاتش خیلی به دلم نبود که برم اما رفتم

قبلش بد نیست که بگم تحصن از کجا شروع شد، ظاهرا در خوابگاه متح اعلامیه ای نصب شده بود که دانشجویان نمی توانند با شلوارک در راهروها تردد کند، ساعت 11 شب به بعد باید در خوابگاه ها سکوت کامل باشد، نگهبانان در هر لحظه دلخواه می توانند بدون هیچ دلیلی وارد فلت ها شوند و ... و بچه ها اعتراض کرده بودند که در محیطی که هیچ اختلاطی نیست این قوانین بیجا وضع شده است و ما با لباس رسمی و کت و شلوار نمی توانیم به راهرو بیاییم تا آب را برای چایی جوش بگذاریم!! ظاهرا شب اول تحصن بی نتیجه تا ساعت 3 بامداد ادامه داشته و روز بعد دانشجویان تقاضای ملاقات با ریاست دانشگاه کرده بودند و بعد از 6 ساعت انتظار در آفتاب کسی آمده بود ه دلیل تاخیر رییس را توضیح دهد که موجب خشم دانشجویان شده بود و در هنگام حضور رییس دانشگاه بچه ها فریاد زده بودند که باید شما عذرخواهی کنید و ایشان گفته بودند که ابتدا می خواهم گلگی کنم اما دانشجویان خسته عصبانی شده بودند و اجازه صحبت نداده بودند و ایشان جمع را ترک کرده بودند

بروبچه هایی که به عنوان مذهبی ها شناخته شده هستند حضورشون کمرنگ بود و وقتی ازشون پرسیدیم که چرا، می گفتن اینجا لجام گسیخته هست و تقاضاهای خلاف اعتقادات ما هم مطرح میشه، گفتیم حرکت حداقل در پایه صنفی بوده و شما هم جز این دانشجوها هستید و میون اونها می تونین نظراتتون رو مطرح کنین

امروز تقاضای اوا بچه ها استعفای رییس دانشگاه بود، گرچه تفرقه تا حدی حاکم شده بود و هرکش ندایی سر می داد و برای خود تقاضایی عنوان می کرد که انصافا بعضی نیز نامعقول بود اما بخاطر جو دوستانه حاکم می شد با بچه ها مذاکره کرد که تقاضاها صرفا صنفی و معقول باشد و این اذعان وجود داشت که استعفای رییس دانشگاه صرفا چیزی را حل نمی کند و هدف پیگیری مشکلات است

اوایل تحصن بیش تر با بچه ها بحث اعتقادی داشتیم، حتی تا حدی بود که رفقا گفتن موها رو کوتاه کنیم که سمبل اعتراض باشه به مسائل صنفی اما دلیل آوردیم که به قطع سواستفاده از این حرکت صنفی انجام میشه و ما باید بگذاریم تا دانشجوها به این اهداف برسند و نه این که بازیچه جریانات بشن و از طرف دیگه حتی بحث شد که وقتی مولا علی (ع) از مردم خواست موها رو بزنن و در میدون شهر جمع بشن توی اون روزگار تنها موند حالا چه برسه به ما و امروزه هستند کسانی که به بی بها به آدم ها اتیکت می زنند و اینگونه حرکات هرگز نمی تونه کاملا درست هدایت بشه اما با روش های معقوا بچه ها روزهای قبل از آسیب رسوندن به سلف و سایر قسمت ها جلوگیری کرده بودند و سعی کرده بودن صرفا احساسات فاکتور عمل بچه ها نشه

خلاصه سعی کردیم بچه ها رو متحد کنیم و از لجام گسیختگی و ابراز ادعاهای نامعقول بازداریم تا این که چند تا از بچه ها به عنوان سخنگو از طرف ریاست برگشتند و گفتند که هیچ همکاری صورت نگرفته است، کلاس های دانشکده هم تعطیل شده بود، وقت نماز ظهر بود و ما هم گرچه از خیلی مسائل در تحصن گله مند بودیم به مسجد دانشگاه رفتیم که نماز بخونیم

بعد از نماز دیدیم قسمتی از مسجد کمی شلوغ هست و وقتی رفتیم رییس دانشگاه را دیدیم و برای گفتگو نشستیم. ایشان مطرح کردند که سوبرداشت های سیاسی به رسانه های بیگانه از ساعات اول کشیده شده و از بچه ها خواستند که اجازه ندهند اهانتی به مقدسات شود اما جمع حاضر در مسجد تعداد کثیریشان از تحصن آمده بودند و در جربان حوادث از لحظات اول بودند و بالعکس عده ای نیز فارغ از هر چیزی این حرکت را اغتشاش نامیده و عاملین را ضدانقلاب و ... می نامیدند تا حدی که میان کلام هایمان نیز فریاد می زدند

متاسفانه معلوم بود که مسئولین نیز اطلاع دقیقی از شرایط دانشجویان و تقاضاهای آنان ندارند و این میان عده ای که متاسفانه قصد خیر نیز داشتند از روی بی اطلاعی اخبار نادرستی منتقل کرده بودند و بیهئده مساله را بزرگ کرده بودند و هیچ فیدبک صحیحی وجود نداشت

با رییس که صحبت کردیم به سومدیریت هایی در دانشگاه اذعان کردند و گفتند که اطلاعیه را من در جریان نبودم و به محض اطلاع گفته ام که با مفتح مشکلی نداریم و آن را بکنید اما این صحبت ها به گوش دانشجوها نرسیده بود و با مطرح شدن موضوعاتی هم چون کتابخانه خوارزمی همان موقع نماس گرفتند و دستور داده شد که از شنبه این کتابخانه 24 ساعته شود و موارد دیگر را مطرح نمودیم. از ما پرسیدند که در شرایط فعلی چه راه حلی را پیشنهاد می کنید و ما حضور در جمع دانشجویان و اطلاع از مشکلات و دستور در جهت حل آن ها را پیشنهاد کردیم

رییس دانشگاه با ما به جمع دانشجویان آمدند و قبل از آن هم وعده برخورد با مسوولین خاطی را دادند و حتی مطرح کردند که اگر هم خود ایشان استعفا دهد در این شرایط بی شک کسی به سادگی مدیریت را قبول نخواهد کرد و خلاصه کلی بحث کردیم و برای خودم امروز یه دنیا تجربه بود، گره ای که با دست باز می شد الکی به دندون و همه چی متوسل شده بودن و حالا امیدوارم که این تجربه در تصمیم گیری ها آتی موثر باشه

شاید اگه توی مسجد دکتر رو ندیده بودیم و حرف نمی زدیم قضیه بیهوده بیش تر کش پیدا می کرد و هر دو طرف به خیال بی مسوولیتی طرف مقابل می موندن، شاید بالعکس ... اما همه ما در برابر جامعه مسوولیم و همه باید راه حق رو از باطل تشخیص بدیم حتی اگه به ضررمون باشه

در این موضوع بعدا اگه کسی بخواهد بیش تر می نویسیم. بعد از ظهر یه کلاس داشتم که بچه ها گفتن تشکیل شده و رفتم سر کلاس اما اونجا هم یه خبری بهم دادن که واقعا برام دیوونه کننده بود و از کلاس بیرون اومده بودم و هیچی نمی فهمیدم اما اون مساله اصلا ربطی به این موضوع نداره اما کاملا ذهن منو مشغول کرده،

پدرام و سربلند باشین

بشنو از نی چون حکایت میکند
وز جدائی ها شکایت میکند

کز نیستان تا مرا ببریده اند
از نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش

من بهر جمیعتی نالان شدم
جفت خوشحالان و بد حالان شدم

هر کسی از ظن خود شد یار من
وز درون من نجست اسرار من

سر من از نالهء من دور نیست
لیک چشم و گوش را ان نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست

اتشست این بانگ نای و نیست باد
هر که این اتش نداردنیست باد

اتش عشقست کاندر نی فتاد
جوشش عشقست کاندر می فتاد

نی حریف هر که از یاری برید
پرده هایش پرده های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی که دید؟
همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟

نی حدیث راه پر خون می کند
قصه های عشق مجنون می کند

محرم این هوش جز بی هوش نیست
مرزبان را مشتری جز گوش نیست

گر نبودی نالهء نی را ثمر
نی جهان راپر نکردی از شکر

در غم ما روز ها بی گاه شد
روز ها با سوز ها همراه شد

روز ها رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای انکه چون تو پاک نیست

مولوی


هیچ نظری موجود نیست: