شب بود، کنار هر پمپ بنزینی که رد می شدی چند تایی نیسان، تاکسی یا آژانس رو می دیدی که ایستاده بودند و اون طرف تر هم چند تا پژو، زانتیا و ... که راننده های هر دو گروه دور هم جمع شده بودند و خوب قیمت یک کلام 600 تومان برای هر لیتر بنزین رو اعلام می کردند، اما خوب گرچه خیلی ها به سادگی قبول می کردند(!) اما از بعضی چهره ها هم نارضایتی می بارید و می پرسیدند چرا(؟).
روز سهمیه بندی خودروهای گازسوز شخصی 30 لیتر و تاکسی های گازسوز 100 لیتر سهمیه برایشان مقرر شد، اما سه روز بعد (به زمان دقت کنید!) در مصوبه ای جدید(!) اعلام شد سهمیه این خودروها هم همچون باقی خودروها خواهد بود. یک تاکسی گازسوز 800 لیتر سهمیه ماهانه دارد و در بازار فوق می تواند در آمدی بیش چهارصد هزارتومانی داشته باشد و با گاز به کار خود بپردازد، درآمدی که بی هیچ ملاک و مبنایی که تاکسی ها، نیسان ها و ... داده شد!
سوزوکی که قیمتی در حد 200 هزارتومان داشت با سهمیه 450 لیتری در ماه درآمدی بیش از قیمت خود را برای صاحب آن به ارمغان آورده بود و این فروش بنزین بسیار مرسوم شده بود. قیمت سوزوکی، وانت پیکان، ماشین های دوگانه سوز، پراید، پژو206 و ... به شدت افزایش یافت.
پیش از این ها قرار بود برای مصارف غیرماشینی چون موتورهای برق، آزمایشگاه ها و ... هم سهمیه بنزین معلوم شود اما وقتی در صف طولانی یک روز را می گذراندی مسئول مربوطه می گفت ما برای ماشین ها هم نتونستیم ساماندهی کنیم تا چه برسه به شما؟ نمی توانیم مشکل شما را حل کنیم، اینجا بود که راهی قانونی برای استفاده از موتوربرق و ... وجود نداشت!
مسئول دولت در صحن علنی مجلس اعلام می کرد که ما برای در راه مانده ها (کسی از نمایندگان برخاست و گفت بگویید وبن السبیل، ایشان هم گفت وبن السبیل) هم سهمیه گذاشته ایم، اما در جایگاه های بین شهری می دیدیم که آن شعار ها برای امری دیگر بوده و چنین سهمیه ای تعریف نشده است.
ماشین های فراوانی در کوچه و خیابان با عنوان آژانس یا تاکسی موقت در گردش هستند که حتی درصدی از آنها بیش تر از فروش بنزین درآمد دارند و درصدی هم بدون هیچ سرویسی در این امر از سهمیه استفاده می کنند.
از بعد از سهمیه بندی کرایه ای که پارسال تا دانشکده 300 تومان بود به 450 تومان افزایش یافت اما تلویزیون نشان می داد در تهران برای 25 تومان تاکسی ها را مورد یگرد قرار می دادند، اما اینجا از ایتخت دور است و مشکلات مردم اهمیت کمتری خواهد داشت.
وقتی تابستان سرغ یکی از اساتیدی رفتم که وقت خود را به پروژه های مختلف در مملکت می پردازد و وقت مشاوره خواستم گفتند که از کل سهمیه ایشان 80 لیتر باقی مانده و جز روزهایی که جلسه شورای بخش باشد نمی توانند به دانشکده بیاند، برخلاف شعارهای اولیه به اساتیدی این چنینی که مشکلات صنعت مملکت را با پروژه های خود حل می کردند سهمیه ای برابر با بازنشسته ای که پرایدی دارد و ساکن قلب شهر است و هیچ کار روزانه ای در مسیرهای دور نخواهد داشت داده می شد.
وقتی بعد از سهمیه بندی بعضی شهرها چون یاسوج ناآرام شدند و یا در بعضی شهرستان ها پدری که زن حامله اش را می خواست به بیمارستان ببرد و نتوانست از پمپ بنزین بنزین بزند و همسرش و فرزندش فوت شدند و پای کارمندان اداره نفت را نشانه رفت، یا راننده ای که ماشین خود را اتش زد، این ها را پیش بینی شده می دانستند! اما این که سهمیه بندی را پیش از اجرا و نه بعد از آن کارشناسی کنند میسر نبود!
اتوبوس ها هم از فرصت استفاده کردند و هرچند گازوئیل آنها تغییر نکرده بود اما کرایه شیراز تهران از 6.5-7 به 9-11 هزارتومان رسید و کسی آنجا به آنها علت را نپرسید، پروازهای مختلف هم افزایش قیمت داشتند.
وقتی مدتی سهمیه آژانس ها قطع شد هیچ آزانسی که مسافری را از مرکز شهر به شهرک گلستان نمی آورد و به بهانه این که بنزین آزاد می خرند کرایه را دوبرابر کردند و این در حالی بود که حتی اگر بنزین آزاد هم می خریدند با حسابی که من کردم در هر سرویس 600 تومان بیش تر نمی بایست افزایش قیمت می دادند. وقتی با یک راننده بحث می کردم که بنابرمصوبه شورای شهر کرایه تو این مقدار است به من گفت، هر کی گفته واسه ننش گفته، کرایتو بده!!!
مسئول عالی رتبه ای در دولت می گفت: چند روز پیش منزل یکی از آشنایان بودم گفتند راننده تاکسی کرایه بیش تر از من گرفته و من دستور دادم نظارت شود که هرگز چنین اتفاقی نیفتد. این گفته مسئول مملکت ما نشان می داد فیدبک گیری در کشور ما تا چه حد ضعیف است و هیچ کسی پیش از ارتباطات خانوادگی مشکلات مردمی را به مسئولین گوشزد نکرده بود و در سایر موارد که قوم و خویش مسئولمان در جریان مشکلی نباشد راهی برای اطلاع رسانی نیست!
بنزین یک نمونه از کارهای کاملا غیرکارشناسی بود که اجرای آن متاسفانه خیلی ضررها را در پی داشت اما متعصبانه از آن حمایت می شد و مجلس و ... هرگز سعی نکردند موشکافانه آن را نقد کنند که بسیاری موارد متعصبانه اظهارنظر می شد. اجرا کردن چنین مواردی بدون کارشناسی نه تنها همتی بزرگ نیست که می تواند آسیبی مستدام به اقتصاد و حتی روحیه مردم باشد. اجرای تنهای طرحی که سال ها قبل شروع به برنامه ریزی آن کرده بودند بدون کار کارشناسی برای ما فقط آسیب زا بود و بهای آن را مردم پرداخت کردند.
اگر کار کارشناسی شده بود که مصوبات بعد از سه روز تغییر نمی کرد و این مشکلات فروش بنزین آزاد کاملا قابل پیش بینی بود و بی شک اگر حتی فراخوانی عمومی از سوی دولت برای پیشنهاد طرح ها می شد مطمئنا مشکلات کمتر بود و حتی اگر از کارشناسان خبره هم به صورت اختصاصی دعوت به همکاری شده بود چنین نمی شد اما ظاهرا شیوه آزمون و خطای قدیمی در این قرن نیز با ذائقه ما جور است.
مشکل بنزین مشکل بسیار بزرگی بود، از روز اول که از آن انتقاد می کردم می گفتند دولت های پیشین جرات نکردند این امر را اجرا کنند اما این جسارت این دولت بود و ...
هرگز دوست نداشتم بحث هایی این چنینی در وبلاگ داشته باشم اما متاسفانه این سکوت ما اقتصاد و فرهنگ ما را هم دستخوش اشتباهات جبران ناپذبر کرده و به نظر من وظیفه نه تنها طرفداران و مخالفان دولت بلکه وظیف تک تک مردم ماست که با اطلاع رسانی به موقع و انتقاد از مشکلات آتی جلوگیری کنند و از این به بعد یک سری بحث با عنوان دوباره می سازمت وطن را در وبلاگ خواهم داشت تا بتوانم مشکل اصلی سومدیریت ها و محافظه کاری و سکوت مردم را بررسی کنیم که نه تنها به عنوان ایرانی بلکه به عنوان یک مسلمان موظفیم که سکوت نکنیم.
نمی دانم رفقا تا کی ما باید همه چیز مملکت را فدای بازی های سیاسی کنیم و بجای نقد پویا با تعصب های بی مورد مسائل را کتمان کنیم. نمونه دیگر را در مورد شهرداری های شیراز پیش از این نوشته بود و متاسفانه این امور بسیار فراوانند. هر چند وزیر نفت بعد از کارهایی که کاملا بدون کارشناسی بود برکنار شد اما چه سود؟! با این کا فقط اگر نقدی هم شود همه به گردن وزیر سابق می اندازند و کسی دیگر هرگز پاسخگو نیست.
نمی دانم تا کی ما باید اشتباهات بزرگ را بخاطر محافظه کاری به نقد نکشیم و سکوت کنیم. من اعتقاد دارم ما باید فریاد بزنیم تا بتوان مملکت را از نو ساخت. متاسفانه مسئولینی وجود دارند که تخصص های اولیه را برای اداره ارگان تحت نظرشان را ندارند اما به خاطر بازی های سیاسی به قدرت می رسند و حمایت می شوند و متاسفانه مردم ما هم از محافظه کاری یا بی خیالی هیچ نمی گویند و تا چنین باشد ما نخواهیم توانست به آرمان ها خود برسیم، که در نوشته های بعدی به آن اشاره می کنم.
نقادی وظیفه تک تک ماست، پیام عاشورا آزادی و ازادگی بود ، پیام عاشورا آن سخن امام بود که من برای امر به معروف و نهی ااز منکر و اصلاح امت جدم قیام کردم و ما در احادیث داریم که هر روز عاشورا و همه جا کربلاست، این پیام اصلی کربلاست! چه ساده لوحانه خواهد بود که کربلا را ظاهر آن بدانیم و از این مفاهیم عمیق غافل باشیم.
رفقا این که آقایون واژه هایی را به یدک بکشند چون وبن السبیل و هزار واژه دیگر که بیش از آن که به آن عمل کنند بر روی آن شانتاژ تبلیغاتی نمایند وظیفه ما را به عنوان مسلمون بسیار سخت می کنه و باید با چنین اعمالی که به صورت پنهان اسلام را تضعیف می کند و با ذات اسلام هماهنگی ندارد نقادانه مبارزه کنیم. رفقا فریاد باید در هر زمانی چه در برابر دوست و چه دشمن برای پیشرفت این مملکت برآورده شود و آرمان های کشور و اسلام را نباید فدای بازی های سیاسیمان کنیم، رفقا دولتمرد هم باید قبول کنند که به تعبیر سید محمد خاتمی اگر صحبتی از آزادی هست، آزادی یعنی آزادی مخالف. آن روزگاران ما اون سید رو و آرمان های او رو قبول داشتیم اما انتقاد را وظیفه خود می دانستیم و امروز هم سکوت اشتباه جبران ناپذیر ما خواهد بود.
نوشته امروز خیلی طولانی شد، خواهش می کنم بیاین روی این موضوع فکر کنین که اگه ما با هر روش فکری و اندیشه ای دست به دست هم بدیم شکستمون ممکن نخواهد بود، پس یه یا علی بگیم و همت کنیم تا دولتمردان ما هم اشتباه نکنند یا اگر جائزالخطایند کمتر خطا کنند.
موسی و شبان
دید موسی یک شبانی را به راه
کو همی گفت ای خدا و ای اله
ای خدای من فدایت جان من
جمله فرزندان و خان ومان من
تو کجایی تا شوم من چاکرت
چارقت"1 "دوزم زنم شانه سرت
تو کجایی تا که خدمتها کنم
جامه ات را دوزم و بخیه زنم
دستکت بوسم بمالم پایکت
وقت خواب آید بروبم جایکت!
حضرت موسی(ع) از آن مرد میپرسد ای مرد با که اینگونه سخن میگویی؟! وچوپان در پاسخ:
گفت با آنکس که مارا آفرید
این زمین و چرخ از او آمد پدید
گفت موسی:های خیره سر شدی
خود مسلمان ناشده کافر شدی
این چه ژاژست"2 "این چه کفراست و فشار
پنبه ای اندر دهان خود فشار
گند کفر تو جهان را گنده کرد
کفر تو دیبای دین را ژنده کرد
گرنبندی زین سخن تو حلق را
آتشی آید بسوزد خلق را
چوپان چون این حرفها را از حضرت موسی(ع)شنید.ناراحت از کار خود:
گفت ای موسی دهانم دوختی
وزپشیمانی تو جانم سوختی
جامه را بدرید و آهی کرد وتفت
سرنهاد اندر بیابان و برفت.
موسی پس از آن برای مناجات به کوه طور رفت.از خدای بزرگ به او ندا آمد که ای موسی این چه کاری بود که کردی هر چه زودتر بروچوپان را بیاب و از او معذرت بخواه!
وحی آمد سوی موسی از خدا
بنده مارا ز ما کردی جدا
تو برای وصل کردن آمدی
نی برای فصل"3"کردن آمدی
من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
چونکه موسی این عتاب از حق شنید
در بیابان در پی چوپان دوید
عاقبت دریافت او را و بدید
گفت مژده ده که دستوری رسید
هیچ آدابی و ترتیبی مجو
هرچه میخواهد دل تنگت بگو.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر