امشب شب عید و شادی من با گرفتن عیدی از یه سید دوبل شده، خیلی چیزا می خواسنم بنویسم اما یادم اومد قول داده بودم یه شعر مرحوم آغاسی رو براتون کاملش رو بذارم و چه بهتر که شب عید غدیر این کارو بکنم، چون شعر طولانیه امشب مطلبی نمی نویسم
متن مثنوی شیعه سروده مرحوم آقاسی | |
ساقی امشب باده از بالا بریز باده از خم خانه مولا بریز ای انیس خلوت شبهای من می چکد نام تو از لب های من یا علی درویش و صوفی نیستم راست می گویم که کوفی نیستم یا علی لعل عقیقی جز تو نیست هیچ درویشی حکیمی جز تو نیست مست مینای ولایت نیستند سرخوش از شهد ولایت نیستند خلق را در اشتباه انداختند یوسف ما را به چاه انداختند فصل جنگ آمد تما شا گر شدند صلح آمد لاله پرپر شدند موج ها از بس تلاطم کرده اند راه اقیانوس را گم کرده اند بازکن دیباچه توحید را تا بجوید ذره ای خورشید را باز کن چشمان نازآلوده را بنگر این چشم نیاز آلوده را تا ز جور پیروان بوالحکم سنگ طاقت زا ببندم بر شکم آتشی افکند بر جان و تنم کین چنین بر آب و آتش می زنم مرحم ما جز تولای تو نیست یوسفی اما زلیخای تو کیست کیست آن کس کز علی یادی کند بر یتیمان من امدادی کند ای جوان مردان جوان مردی چه شد شیوه رندی و شب گردی چه شد کوزه را پر کن ز آب معرفت تا در او جوشد شراب معرفت گوش کن آواز راز شاه را صوت اوصیکم به تقو الله را خم تو را سر شار مستی می کند بی نیاز از هر چه هستی می کند ای خروس بی محل سیر کن در کوچه های بی کسی دور کن از بی کسان دل واپسی شد زمین لبریز مسکین و یتیم ما گرفتار کدامین هییتیم دست بردار از تکبر و ز خطا شیعه یعنی جود و انفاق و عطا هم بنوش و هم بنوشان زین سبو لم تناول برحتا تم حقول یا علی شام غریبان را ببین مردم سر در گریبان را ببین مشک ها در راه سنگین می روند اشک ها از دیده رنگین می روند حیدرا یک جلوه محتاج توام دار برپا کن که حلاج توام یک دوگام از خویشتن بیرون زنم گام دیگر بر سر گردون زنم شیعه یعنی شرح منظوم طلب از حجاز و کوفه تا شام وطلب شیعه یعنی صد بیابان جستجو شیعه یعنی هجرت از من تا به او شیعه یعنی عدل و احسان و وقار شیعه یعنی انحنای ذوالفقار جان مولا حرف حق را گوش کن شمع بیت المال را خاموش کن می سزد کز خشم حق پرواکنیم در مسیر چشم حق پرواکنیم مرغ دریایی به بالا می رود موج بر خیزد به بالا می رود آسمان را نور باران می کند خاک را غرق بهاران می کند تا به کی در بند آب و دانه اید غافل از قصاب صاحب خانه اید شیعه یعنی قسمت یک کاسه شیر بین نان خشک خود با یک اسیر سالها صورت ز صورت با ختیم تا ز صورت ها کدورت یافتیم گر چه قران را مرتب خوانده ایم از قلم نقش مرکب خوانده ایم سر حق مستور مانده در کتاب عالمان علم صورت در حجاب علمها مصروف هیچ و پوچ شد جان من برخیز وقت کوچ شد ای خوش آن جهلی که لیلایی شویم هر نفس لا گوی الایی شویم همچو یحیا گر نهی سر در طبس می شود عریان به چشمت سر حق شیعه یعنی هفت خطی درجنون شیعه طوفان می کند می کند در کا کنون شیعه یعنی شیر یعنی شیرمرد شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد شیعه یعنی سابققون السابقون شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون خط سوم خط سرخ اولیا ست کربلا بارز ترین منظور ماست از لب نی بشنوم صوت تو را صوت انی لا اری الموت تو را آنچه شرح حال خویشان تو بود تا به گیسوی پریشان تو بود صبر کن نی از نفس افتاده است ناله بر دوش جرس افتاده است می رود منزل به منزل در کویر تا بگوید سر بیعت با غدیر شیعه یعنی هفت وادی اظطراب شیعه یعنی تشنگی در شط آب شیعه باید همچو اشعار کمیل سر نهد برخاک پای اهل بیت مادر موسی که خود اهل ولاست جرعه نوش از باده جام بلاست نیل هم خود شیعه مولای ماست اکبر اوییم و او لیلای ماست والسلام |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر