سر خدا که عارف سالک به کس نگفت *** در حيرتم که باده فروش از کجا شنید
سه روزه که پیکر دکتر حسین پور روی توی اصفهان دفن کردن و همونطور که گفتم برخلاف قول دانشکده اجازه ندادن من و چهار نفر دیگه که یکشنبه امتحان داشتیم الن اونجا باشیم بگذریم
راستشو بخواین بعد از مرگ دکتر حسینپور خیلی چیزا رو من از ایشون یاد گرفتم که قبل از مرگشون هرگز یاد نگرفته بودم، راستشو بخواین بچه ها می دونن من اصلا بچه درسخون نیسم و فقط درس هایی رو که باحاشون حال می کنم رو قشنگ واسه دل خودم می خونم که الحمدلله این روزا دیگه فرصت حال کردن با درسها رو هم نداشتم و همونطور که قبلا گفتم عشق علوم انسانی به سر داشتم. بخواین هممون یه سری آدم بدون همت آماده خور شدیم همت نداریم و کمتر کسی مثل دکتر حسین پور پیدا میشه
میگن کشوری که ده تا دانشمند فیزیک داشته باشه ابرقدرت خواهد بود و من این گفته رو حالا به یقین حس می کنم، بی شک دولتمردان ما به شرطی در محافل عمومی دنیا می تونن حرف بزنن که پشتیبانی دکتر حسین پور ها رو داشته باشن، آخه اگه که ما دکتر حسین پور و چند تا نخبه عملی کار دیگه تو این خاک نداشته باشیم که دیگه نمی تونیم سرمون رو بلند کنیم
دکتر می گفت ما اگه بتونیم چهارتا انیشتین تو این مملکت پرورش بدیم جز ابرقدرت های جهان می شدیم و انصافا خودش یه دانشمند بزرگ فیزیک این خاک بود که منم که حالا دارم اینجا ازش می نویسم هم پیش از مرگش نمی دونستم که چه اعجوبه ای است فقط می دونستم از نظر فیزیک ایه فوق العاده قوی ای داره و کارهای عملی بسیار زیادی کرده اما هرگز از عظمت کارهای دکتر خبر نداشتم
اگه دکتر حسین پور ها نباشند دیگه عمرا ما به انرژی هسته ای و تکنولوژی سلول های بنیادین و ... نخواهیم رسید که جای نگرانی برای کسی داشته باشه و به زندگی روزمره زیر چتر استعمار تن خواهیم داد، راستشو بخواین این که مرگ دکتر رو رسانه ها پوشش ندادن خیلی ناراحتم کرد اما وقتی امروز شنیدم رسانه های بیگانه خبردادن که دانشمند هسته ای ایران نج روز پیش فوت شده است و حتی گفته بودن که توی ایران فقط روزنامه جمهوری اسلامی این خبر رو ذکر کرده خیلی افسوس خوردم که چگونه از این مساله سواستفاده کردن
با مطالب تئوری خوندن و پیش رفتن ما یه سری تکنسین بی خطر خواهیم شد که فقط از دستاوردهای غرب استفاده خواهیم کرد و کسی کاری به کا ما نخواهد داشت وبی شک روزمرگی زندگی برای ما راحت تر از همت دکتر حسینپور داشتن ها است و این که ما صرفا مطالب تئوری را در سطحی خاص بخوانیم و منتقل کنیم به نسل آینده تکنسین هایی خواهیم داشت که نام مهندس یا دکتر به آن ها داده ایم
دکتر حسین ور نج سال یش دکترا را گرفته بود و در این مدت 35 مقاله در ژورنال های بین المللی داشته است که در نوع خود بی نظیر است و این در حالی است که دکتر در دانشگاه شیراز هر ترم حداقل چهار الی پنج درس سه واحدی را ارایه می داد که در دانشکده ما این تعداد درس ارایه دادن رایج نیست و از اون طرف روزهای آخر هفته به اصفهان می رفت و به قول دانشجویان کاملا شبانه روزی در آزمایشگاه به کارهای عملی می پرداخت
هرگز قصد نداشتم که بیان کنم که دکتر از دانشمندان هسته ای کشور بوده است اما هنگامی که شنیدم رسانه های بیگانه آن را اعلام کردند خجالت کشیدم که از غفلت ما، آن ها چگونه سواستفاده می کنند اما در همین حد کفایت می کنم که دکتر از چند دانشمند اصلی آزمایش سانترفیوژ اورانیوم بود و چندین قرارداد برای کارخانه های مختلف داخل کشور داشت و شاید بیش از این صحیح نباشد که چیزی بگوییم
قبل از مرگ دکتر می دانستم که زیردریایی ضدرادار که دکتر طراحی کرده در نوع خود بی نظیر است اما هرگز نمی دانستم که دکتر عضو مرکز تحقیقات ضد رادار کشور است و حتی شنیدم ریاست اون رو به عهده داشته است
دکتر در مبانی تئوری نیز بی نظیر بود و جالب این بود که شنیدم کمربند مشکی کاراته نیز داشته است
دوستانی که از نزدیکان دکتر بودند می گفتند دکتر گفته است من فروع دین اسلام رو هم با اثبات(!) پذیرفتم و می گفتند وقتی که دکتر برای تصادف بار دوم خود در بیمارستان بستری بود وقتی دکتر ذاکری از اساتید او به عیادتش رفت هرگز آرام نشد تا دست او را بوسید و این واقعا برای من تکان دهنده بود چرا که دیدم از هیچ نظری نمی توانم خود را با دکتر مقایسه کنم
اون روز که برای مراسم تشییع دکتر در شیراز رفته بودم واقعا شکه شده بودم، شاید در تشییع جنازه های دیگر به حال اون مرحوم یا خانوادش گریه می کردم اما نوی مراسم دکتر به حال خودم گریه می کردم و از خودم بیزار شدم که چطور جرات می کنم دم از مسلمونی یا مهندسی یا ... یعنی از هر کودوم از خصوصیاتی که دکتر داشت بزنم، باور کنید مراسم دکتر اونقدر منو تکون داد که شاید بگم توی عمرم این قدر با مبانی فکری خودم مشکل یدا نکردم
عده ای بحث فرار مغزها را می کنند، قبول دارم امکانات مملکت ما بسیار بسیار کم است و در کشور ما کاری علمی کردن همتی بسیار بلند می خواهد اما دکتر حسین پورها به ما یاد دادند که چطور می توان با امکانات موجود کارهای بزرگ انجام داد و در جو سنتی حاکم بر نظام علمی کشور نپوسید
فرار مغزها فقط از آسوده طلبی ماست و ما این گونه آن سوی مرزها می رویم و چرخ های صنعت دیگران را می چرخانیم و آخر هم دین خود را به کشورمان ادا نمی کنیم، کو دکتر حسابی هایی که در اوج شهرت به کشورشان بازگردند؟ نمی خواهید که بگویید دوره از زمان حسلبی ها هم سخت تر شده است؟! آهای رفقا دکتر حسابی اگر به ایران باز نمی گشت به اعتقاد خیلی ها می توانست جایزه نوبل را بگیرد اما اگر بازگشت توانست فیزیک را در این کشور متولد کند
بله برای ما (مخصوصا خودم) راحت تر است یک سری درس تئوری را بخوانم و بعد بیایم فردا در کارخانه ای یا دانشگاهی استخدام شوم و کار نظارتی یا آموزش تئری را انجام دهم و این هما چیزی است که استعمار از ما می خواهد، بله با این شرایط می توانم به تمام تفریح خود برسم و رویایی ترین زندگی را داشته باشم اما خدا می داند مملکت من سالیان آینده به چه صورت استعمار خواهد دشد
نمی دونم واقعا چند روزی هست که به هم ریخته ام و با دوستان هم صحبت می کردم اونها هم حالی مشابه من داشتند، من نه با دکتر درسی داشتم و نه زیاد سراغ او رفته بودم اما بعضی رفقا که نوچه دکتر بودند شدیدا منقلب شده اند و شاید راست گویند که سال ها باید صبر کنیم تا دکتر حسین پور دیگری ظهور کند
دکتر حسین پور الگوی تمام و کمالی برای ما بود و بر ماست که هرجا در هر مقامی هستیم حسین پوری باشیم، چون دوست ندارم خیلی طولانی بنویسم همین جا کفایت می کنم اما سعی خواهم کرد در گفتارهای بعدی درس هایی که از دکتر گرفتم و من را واقعا از گذشته خودم پشیمون کرد بنویسم
راستشو بخواین دو سه روز پیش می خواستم این مطلب رو بنویسم اما کامپیوترم خراب شد
بوي خوش تو هر که ز باد صبا شنيد *** از يار آشنا سخن آشنا شنيد
اي شاه حسن چشم به حال گدا فکن *** کاين گوش بس حکايت شاه و گدا شنيد
خوش ميکنم به باده مشکين مشام جان *** کز دلق پوش صومعه بوي ريا شنيد
سر خدا که عارف سالک به کس نگفت *** در حيرتم که باده فروش از کجا شنيد
يا رب کجاست محرم رازي که يک زمان *** دل شرح آن دهد که چه گفت و چهها شنيد
اينش سزا نبود دل حق گزار من *** کز غمگسار خود سخن ناسزا شنيد
محروم اگر شدم ز سر کوي او چه شد *** از گلشن زمانه که بوي وفا شنيد
ساقي بيا که عشق ندا ميکند بلند *** کان کس كه گفت قصه ما هم ز ما شنيد
ما باده زير خرقه نه امروز ميخوريم *** صد بار پير ميکده اين ماجرا شنيد
ما مي به بانگ چنگ نه امروز ميکشيم *** بس دور شد که گنبد چرخ اين صدا شنيد
پند حکيم محض صواب است و عين خير *** فرخنده آن کسي که به سمع رضا شنيد
حافظ وظيفه تو دعا گفتن است و بس
دربند آن مباش که نشنيد يا شنيد