۲.۲۰.۱۳۸۶

بچه مسلمون

اول بذارین واستون ماجرایی از صدراسلام براتون بگم. نقل می شود فردی خدمت یکی از ائمه رسید و گفت که من بیماری را سلامت و فقر را برغناو ... ترجیح میدهم چرا که احساس می کنم این گونه به خدا نزدیک تر می شوم و بیش تر با یاد او هستم و نظر اون ائمه رو در این مورد خواست. ایشون فرمودند برای ما فقر و غنا، بیماری و سلامت و ... فرقی نمی کنه و هرکدوم را خدا به ما بده راضی هستیم و دلمون با خدای خودمون می مونه.

گفته میشه فردی با یک خورجین عازم سفر کربلا بود در راه به یک شهر برخورد کرد که می گفتن آدم با تقوا و زاهدی در اون زندگی می کنه رفت تا اون فرد رو ببینه. آدرس اون فرد را که پرسید دید منزلی با عظمت فراوان و برو بیایی دارد، به سراغ اون فرد رفت و گفت من شنیده بودم که شما آدم باتقوایی هستین اما می بینم که تعلقات دنیوی شما زیاد است اما من از این دنیا به یک خورجین بسنده کرده ام! اون فرد از مسافر خواست که یک روز مهمان او باشد و فردای اون روز با مسافر شروع به قدم زدن در باغ کرد تا این که مسافر گفت که عازم سفر کربلاست و اون فرد گفت اتفاقا حالا که گفتی منم دلم هوای کربلا کرده، بیا با هم بریم. مسافر تعجب کرد و گفت همین حالا و اون فرد پاسخ داد آره، گفت نمی خواهی به منزل بروی و بعد از آن برویم گفت نه بذار زودتر را بیفتیم و برویم، مسافر گفت خورجین من در خانه تو جا مانده است بهنر است رویم و آن را برداریم و برویم و اون فرد برگشت به مسافر گفت که دنیای تو خورجینی بیش نیست اما به آن دلبسته ای ولی من آن زندگی و وضع را بی هیچ دلبستگی می توانم ترک کنم، مهم مقدار مال نیست مهم تعلق داشتن به آن است که انسان را از تقوا دور می کند، حال برو و خورجینت را از منزل من برای سفر بیار!

این دوتا داستان رو گفتم تا تکلیف خیلی از عقاید ریاضت های بیهوده بعضی افراد رو مشخص کنم و بگم که اگه دل با دلدار باشه اینها کشکه(!) این قسمت از بحث برای اون بروبچه های مذهبی بود که خوشبختی رو رضای خدا تعریف کردن اما دنبال شکست شاخ غول هستن، نه رفقا خوشبختی اگه توی دل آدما باشه این ظواهر همش کشکه و خدا رو همه جا و در هر حال می تونین ببینین و بجای این که یه سری کار واسه خودتون تعریف کنین که به خیال خودتون خوشبختی میاره و مومنتون می کنه به یاد اون شاعر بیفتین که میگه:

کعبه یک سنگ نشانی است که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست

رفقا مسلمونی یه راه و رسم دیگه داره که ما گمش کردیم، در ظاهر موندیم و اینطوری مسلمونی رو هم زیر سوال بردیم. در نوشته های قبلی مثلا در مورد محرم نوشتم که پیام محرم"واعطشا" نیست بلکه پیام اون "هیهات من الذله" یا " اگر دین ندارید لااقل آزادمرد باشید" یا ... هست اما ما توی ظههر محرم موندیم.

ختم قرآن خیلی خوبه و خیلی ثواب داره اما مهم تر از اون عمل به قرآن هست که متاسفانه خیلی هامون فراموشش کردیم، می گن با یکی از عرفا صحبت می کردن می گفت من اوایل هر هفته قرآن رو ختم می کردم بعد شد هر ماه و بعد ... اما حالا سعی می کنم حتی شده روزی یه آیه بخونم اما به اون عمل کنم، اما ما توی ظاهر قرآن هم موندیم بی حکمت نیست که پیامبر می فرمان قرآن در میان امت من غریب می ماند اما تا دلتون بخواد می نشینیم و دعا می کنیم! عمل نمی کنیم اما دعا زیتد می کنیم! بجا بریم راه و رسم زندگی رو از قرآن یاد بگیریم صبح تا شب هر کار دلمون بخواد می کنیم و بعد هی می گیم "الهی العفو!" و هی می نشینیم که خدا به واسطه دوتا دعا در بهشت رو برامون باز کنه.

نمی دونم فکر می کنم بدجوری توی ظاهر دین موندیم و فریاد شهید مطهری و دکتر شریعتی نیز از همین موضوعات بود اما اونا رفتن و امروز خلا حضورشون باعث شده حتی فریادهاشون رو فراموش کنیم گرچه تا بودند هم به اونها توجه لازم نمی شد و حتی می بینیم بعضی آقایون از اونها چه انتقادهایی که می کنند، بگذریم

واسه مسلمونی نماز و روزه و قرآن لازمه اما مهم تر از همه این ها اینه که توی ظاهر دین نمونین و خوارج نشیم، آخه اونا هم این سه فاکتور رو هم داشتند اما تیغ بر روی حقایق می کشیدند.

با رفقا که بحث می کردیم به این نتیجه رسیدیم که اخلاصی نیست که اگه بود روزگار ما به از این بود و کارا واسه خدا نیست که تعلقات دیگری بدجوری قاطی کارای بچه مسلمونا شده گرچه توی فکرشون فکر می کنن هیچ تعلقی ندارن، یاد اون شعر مرحوم آغاسی میفتم که با این متن خیلی هم خوانی داره اما چون در پست های قبلی اومده دوباره تکرارش نمی کنم.

یه بار داشتم فکر می کردم که خیلی وقت ها تعلقات دنیا رو خیلی از سیاسیون مذهبی فقط مال دنیا می دونن اما تشنگی قدرت های اجتماعی از مال دنیا خیلی بدتره، این که آدم به حزب یا گروه یا مسجد یا پایگاه یا ... وابسته میشه خیلی خطرناک تر می تونه باشه، طرف واقعا با نیت فی سبیل الله قدم جلو میذاره اما وقتی جلو رفت واسه کارش به ابزار قدرت نیاز داره و بعد از مدتی این ابزار ها جای هدف رو می گیرن و طرف یادش میره کار رو واسه چی شروع کرده.

اگه واقعا خدایی رو حس کنیم که بالا سرمونه از خیلی چیزا می گذریم، من خودم اوضاعم از همه بدتره اما فکر می کنم یه فرقی با بقیه دارم و اون اینه که می دونم که رسم مسلمونی رو به پا نداشتم همون حکایت "آن کس که نداند و نداند که نداند ..." اما از گفتن تا عمل یه دنیا راهه کما این که خیلی ها واعظ های خوبی هستند اما پای عمل که میرسه جا می زنند و شاید مسوولیت اونا خیلی بیش تر باشه.

می گفت این که شما در مورد کسی حرفی دروغ بزنین تهمت و غیبت اونه که شما بیاین واقعیتی رو بگین که فرد راضی نیست، واویلا ببینین چند درصد حرف های ما این دوتا هستند؟! تو اسلام می گن همه برادرند و برابر مگر این که خلافش ثابت بشه اما ما میایم و همه رو بد می دونیم و اصلا اثبات مسلمونی بقیه رو صد مرحله می ذاریمو چه بد قضاوت می کنیم

فکر کنم تکراری باشه اما باز شنیدنش بد نیست. یه داستان خوندم در داستان و راستان که جوونی بود که هر روز میرفت و پیامبر رو نگاه می کرد و بعد به سر کار می رفت، یه روز اون جوون نیومد و پیامبر به دنبال او گشتند و وقتی به محل کسب او رفتند گفته شد که فوت شده است و پیلمبر پرسیدند که چه آدمی بود، پاسخ داده شد که خصوصیات بدی هم داشت و مثلا زیاد به دنبال زنان می رفت و ... و پیامبر گفتند به واسطه علاقه ای که به من داشت خدا او را می بخشد. حالا ما از دل آدما چه خبر داریم که الکی قضاوت می کنیم؟!

یه وعده دادم که از خوشبختی براتون بنویسم و الان هم می خواستم در اون موضوع بنویسم اما نمی دونم چرا عنان مطلب به اینجا اومد. اون مطلب رو سعی می کنم بیش تر شهودی بنویسم تا یه جورایی مخاطب عامش بیش تر باشه. تازه می خوام در مورد ازدواج مطلب بنویسم اما اون مطلب با همه مطالب قبلی فرق خواهد داشت چون در اکثر مطالب قبلی موضع من مشخص بود اما توی اون مبحث خودم سوالات زیادی دارم که دوست دارم با هم بحث کنیم.

خیلی حرفا هست که دوست دارم بنویسم اما هیچ دل خوش ندارم که مطالب طولانی بنویسم و برای همین تا همین جا باشه خدمتتون تا بعد

حق نگهدار

چون قدم بر خاک خونين داشتی ***بذر غيرت در زمين می‌کاشتی

زهر عشق حق به حمد آميختی** در رکوعت می به ساغر ريختی
قبلهء تو عشق و مستی، قتلگاه***** اين مشايخ قبله‌هاشان بر گناه
گويمت از هفت رنگان مو به مو ***خرقه پوشان دغل کار دو رو
سجده بر پست و رياست می کنيم ***با خدا هم ما سياست می کنيم
کو نشانی که شما اهل دليد *********جملگی تان بر نماز باطليد
می چکد شک بر سر سجاده‌ها ****وای از روزی که افتد پرده‌ها
ما خدايان زيادی ساختيم *********مال مردم را به خود پرداختيم
چون قدم بر خاک خونين داشتی**** بذر غيرت در زمين می‌کاشت
یزهر عشق حق به حمد آميختی*** در رکوعت می به ساغر ريختی
شير حق برخيز وقت کار شد******** بر سر نی رفتنت انکار شد
کاخ‌ها گرديده مسجد ، سرفراز**** صد رکعت تزوير دارد هر نماز
سجده در مسجد حسينا مشکل است* اين بنا از دل نباشد، از گل است
اين خزان با مال مردم زند‌ه اند *******جملگی اندر نماز و سجده‌اند
دم ز راه و رسم سلمان می زنيم***** لاف اسلام و مسلمان می زنيم
کاشکی از نسل سلمان می شديم* لحظه ای يک دم مسلمان می شديم
سجده بر پست و رياست می کنيم***** با خدا هم ما سياست می کنيم
کو نشانی که شما اهل دليد*********** جملگی تان بر نماز باطليد
می چکد شک بر سر سجاده‌ها******* وای از روزی که افتد پرده‌ها
ما خدايان زيادی ساختيم ***********مال مردم را به خود پرداختيم
چون قدم بر خاک خونين داشتی***** بذر غيرت در زمين می‌کاشتی
زهر عشق حق به حمد آميختی**** در رکوعت می به ساغر ريختی

هیچ نظری موجود نیست: