۲.۱۶.۱۳۸۶

آزاداندیشی

سلام

راستیاتش این روزها ساعت ها با بچه ها و افراد مختلف گپ می زنم و دلم لک زده یه سری مطالب در مورد خوشبختی، مدیریت بحران، ناگفته های فراوان در مورد خودم و ... بنویسم اما اصلا فرصت نمی کنم انشاالله بتونم بزودی این مطالب رو بنویسم چون خیلی ذهنم رو به خودش مشغول کرده، بگذریم

می دونید ازاداندیشی واقعا موضوعی هست که توی مملکت ما و در این روزگار کار سختی هست. اولین بار این حرف رو یه دبیرآزمایشگاه فیزیک به ما زد و مثال زد که آقای کرباسچی به وسیله رسانه ها بارها محبوبیت بخشیده شد و سپس خرد شد و دوباره ... و استدلال نمود که رسانه ها قابلیت استناد ندارند و برای آزاد اندیشی باید با نیروی فکرتان افراد را بسنجید

امروزه در داخل کشور جناح راست با عنوان مذهب و جناح چپ با عنوان دموکراسی بیش تر مطرح هستند و خود در زیرشاخه های دیگر حتی با اهدافی متضاد با اهداف کلی به فعالیت می پردازند و متاسفانه رسانه های ما نیز چندان بیطرفانه نیستند و در این میان استخراج اطلاعات دقیق و قضاوت بسیار سخت می باشد و این بازی های رسانه ها ی جناح ها گاه تا حدی پیش می رود که سید محمد خاتمی در دوره دوم ریاست جمهوری خود گفت:"تخم لق اصلاح طلبی را من در دهان این ها قرار دادم و حال می خواهند مرا از گردونه اصلاحات بیرون کنند" و شاید مصداق سخنان این چنینی را دوره های مختلف بسیار دیده ایم

هر چند گاه دموکراسی، اقتصاد، مذهب، عدالت، آزادی، حجاب و ... در میان دولتمردان مطرح می شود و در آن میان عده ای نیز بدون هیچ اندیشه ای تسلیم جو حاکم می شوند و بی هیچ زمینه فکری ازادانه ای به اقدام می پردازند و بعد نتایج عکس آنچه پیش بینی می شود به عمل می اید گرچه هر کدام از این اهداف در ذات خود مقدس اند

یادم هست زمانی خیلی شور سیاسی داشتم تا حدی که طمانی که تازه 15 سال داشتم روزنامه فراوان می خواندم و حتی در انتخابات ناظر دفتر اقای خاتمی در دو صندوق رای گیری برای انتخابات ریاست جمهوری بودم و در انجا زمانی که حوزه خلوت شد یکی از برگزارکنندگان به من گفت آزادی چیست؟! در اون موقع با توجه به مطالعاتم شروع کردم به گفتن اما اون فرد ساعتی با من بحث کرد و متوجه شدم که فردی بوده که شدیدا سیاسی بوده و در دوره قبل مسئول یکی از ستادهای شهر شیراز بوده اما در آن زمان اط سیاست زده شده بود و این جنگ رسانه ای و شستشوی فکری برای من بعد از بحث با اون فرد یک رنگ دیگه پیدا کرد

مدتی بعد در جلسه ای با حضور نمایندگان مجلس شیراز در سالن حافظیه شرکت کردم و در آن روزگار بازار آزادی و شعارهای آن بسیار گرم بود و نمایندگان دوره ششم با این شعارها به مجلس رفته بودند جوانی بالای سن رفت و از اون حرف های داغ بازار اون روز رو زد و جمعیت شدیدا اورا تشویق کردند و نمایندگان نیز بارها در جواب به پرسش های او فقط شعارهای متشابهی دادند

در اون زمان من هم به پشت سن رفتم و عذرخواهی کردم که در جوی که کاملا سیاسی شده بود چنان تقاضایی کردم که بیایید و اگر ما نمایندگان دانش اموزان هستیم کاری برای فضاهای آزمایشگاهی و پژوهشی کنید(در اون زمان پژوهشسراها و مکان های مشابه در سطح دبیرستان مطرح نشده بود) و وقتی پایین اومدم هر سوال دیگری (که همه سیاسی و بازار گرم روز بودند) جز سوال من پاسخ داده شد و من جلسه را ترک کردم تا این که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر همان نمایندگان مجلس را دیدم که دیگر هر چه شعار آزادی و اصلاح طلبی می دانند در جلسه ای که بودیم هیچ کس انها را تشویق نمی کرد و هرگز بچه ها رغبتی به حرف های آن ها نداشتند گرچه ستاد دانشجویی حامیان دکتر معین بود، چون از اون همه شعار بی عمل و وعده های رسانه ای همه خسته شده بودند و آنها هیچ فعالیتی در جهت آبادانی انجام نداده بودند جز این که سید محمدخاتمی را نیز از گردونه خارج کرده بودند که به تنهایی شعار دهند!!!

مثال دیگری می زنم، روبروی دانشکده ایستاده بودم از شبکه پنج برای مصاحبه در مورد انتخابات اومدند و از انتخابات وشورای نگهبان از من سوال کردند حدود ده دقیقه با من صحبت کردند اما متاسفانه از میان کلام من فقط جملاتی را بردیدند و پخش نمودند که با اهداف ان ها سازگاری داشت و من خود تعجب کردم که چه سخنانی زدم(!) یکی از رفقا مثال جالبی می زد می گفت ممکن است بگویند که قران گفته "ویل للمصلین" یعنی وای بر نمازگزاران در حالی که منظور این است که وای بر نمازگزارانی که زکات نمی دهند و جان کلام در ادامه آیات امده و با سانسور ادامه آیه می توان به عبارتی رسید که مبانی فکری اسلام تضاد دارد

در مجموع رفقا سعی کنید در هر موضوعی ازاداندیش باشید و بازیچه هیچ رسانه ای و هیچ جوی نشوید و در این صورت است که می توانیم امیدوار باشیم که به راه صحیحی می رویم، این کلام من نه منحصر به زمان حال که در هر زمانی می تواند برای ما مصداق داشته باشد

دیگه از خستگیام خسته شدم
دیگه از ببستگیام بسته شدم بسته شدم
میزنم تیغ بند بستگی
مگه آزاد بشم ز خستگی
مگه آزاد بشم ز خستگی

بسته تنهایی دیگه توی قفس
بسه این قفس بدون همنفس
دیگه بسه تشنگی بدون آب
خوردن فریب و نیرنگ سراب
واسه هر کی دل من تنگ می شه
تا میفهمه دلش از سنگ میشه
واسه هر کی دل من تنگ می شه
تا میفهمه دلش از سنگ میشه

دوستی از رو زمین پاک شده
مردی و مردونگی خاک شده

هر کی فکر خودشه تو این زمون
تو نخ آب یخ و گرمی نون
هر کی فکر خودشه تو این زمون
تو نخ آب یخ و گرمی نون

باید حرف دلمو گوش کنم
غمه دنیارو فرا موش کنم
دستمو بلند کنم به آسمون
خودمو رها کنم از این و اون
دلمو جدا کنم از آدما
سینمو پر کنم از یاد خدا
دلمو جدا کنم از آدما
سینمو پر کنم از یاد خدا

دیگه بسه دیگه بسه انتظار
ابر رحمت به سر دنیا ببار
شب تار شب تار شب تار
آسمون! خورشیدو بردار و بیار
دیگه بسه دیگه بسه انتظار
ابر رحمت به سر دنیا ببار
شب تار شب تار شب تار
آسمون! خورشیدو بردار و بیار
دیگه بسه دیگه بسه انتظار
ابر رحمت به سر دنیا ببار
شب تار شب تار شب تار
آسمون! خورشیدو بردار و بیار

هیچ نظری موجود نیست: