عجب! حتما شک می کنین که این عنوان چه ربطی به نوشته پیشین داره!؟ اونجا امر به معروف و نهی از منکر بود و کلی داغ کرده بودم حالا اینجا نوشتم حالا یارم(با ضمه خونده میشه) بیایه!!عجب
راستشو بخواین من سر قولم بود اما از هیچ کودوم از مراجع رساله که بشه دستورات امر به معروف و نهی از منکر رو کپی و پیست کنی پیدا نکردم. سایت های مختلف رفتم و استفتائات موجود بود اما تشریح احکام پیدا نکردم حتی یه سی دی رساله پیدا کردم اما امکان کپی و پیست نبود
خوب شاید بگین اینا چه ربطی به عنوانت داره!؟ راستشو بخواین جمله ای که برای عنوان گذاشتم یه اصطلاحه، یکی از رفقای شیرازی می گفت شیرازی ها از قدیم الایام فعال بودن تا حدی که شما در نظر بگیرید شعرای سایر استان ها به سفرهای مختلف می رفتند و همه جا در وصف دلبر خود صحبت می کردن و شعر می گفتن اما شاعرای شیرازی تو خونشون که آب از وسطش رد می شد می نشستن و می گفتن"حالا یارم بیایه" یعنی که حاضر نبودن برای دلبرشون از جاشونم تکون بخورن
حالا من هم که الان 15 سال هست شیرازم دیگه کمی تحت تاثیر این جو قرار گرفتم! به قول یکی دیگه از رفقا می گفت ما تو اوج عصبانیتمون می گیم "میخوابونم تو گوشتا" که نشون میده در اون حاله به فکر خوابیم(!) بگذریم
برای امر به معروف و نهی از منکر شما رو به رساله مرجعتون ارجاع می دم اما یه قول دیگه داده بودم و اونم بحث سیاسی بود، راستشو بخواین نوشته قبلی رو هفته پیش نوشتم و اون موقع خیلی برای مباحث سیاسی دوباره داغ شده بودم و همه جا دوباره می نشستم با همه تیپ آدم بحث سیاسی اما این هفته از این که در وبلاگ چیزی بنویسم پشیمون شدم نه به خاطر دلایلی که قبلا آورده بودم بلکه برای این که خودمم دیگه سر در گم شدم
راستشو بخواین اظهارنظر در مورد عملکرد افراد خیلی سخته و وقتی این موضوع به سیاست کشیده میشه دیگه واقعا بحث ها بغرنج میشه(!) برای همین قضاوت صحیح در حضور هزاران رسانه که افکار مختلفی رو القا می کنن خیلی سخته
دو تا مثال براتون می زنم ، اگه یادتون باشه پرونده آقای کرباسچی چند سال چیش از جنجالی ترین اخبار کشور بود که صدا و سیما جلسات دادگاه را مستقیم پخش میکرد و مردم مشتاقانه به تماشا می نشستند، به جزئیات پرونده هیچ کاری ندارم اما اگر به یاد داشته باشین می توانین برای خود تحلیل کنین که رسانه ها چگونه روزانه شخصیت واحد ایشان را به گونه ای جدید به بحث می گذاشتند و ایشان را تا اوج فساداقتصادی محکوم کردند و سپس محبوبیت عمومی به ایشان دادند و دوباره ... و شاید هرگز ما این شخصیت را نشناختیم
آیت الله منتظری را به یاد آورید که زمانی قائم مقام رهبری خوانده می شد، با یک سری جریانات امام فرمودند که ایشان نباید در مسائل سیاسی اظهار نظر کنند اما باید از حضور ایشان در محافل علمی و حوزوی استفاده شود و آن گاه رسانه ها برخوردهای کاملا متناقضی در ادوار مختلف انجام دادند تا حدی که بحث حبس در منزل ایشان و بالعکس حمایت های قاطع از ایشان به کرات تکرار شد و شاید هرگز اظهارنظرها در مورد ایشان در هیچ دوره زمانی صحیح نبود
از اینها که بگذریم مثال های فراوانی از این دست را شما می توانید هر روزه پیدا کنید که در جنجال های تبلیغاتی شخصیتی کاملا محبوب می گردد که شاید در حقیقت شایستگی این محبوبیت را نداشته باشد و بالعکس و از این رو من سعی خواهم کرد در مورد افراد تا جای ممکن اینجا مطلبی ننویسم چرا که در صورتی که منابع من موثق نباشند گناه غیبت افرادی که در عرصه های مملکتی تلاش می کنند و زندگی خود را صرف مردم کی کنند را به جان خریده ام
تنها یک موضوع را از بحث سیاست می گویم و اون دعوت به سرزندگی مردم کشورم و نگران شدن برای وضع آن است، نمی دانم شاید ایده آل خود را در کشورمان نیابیم اما همت ما چاره ساز خواهد بود، سعی کنید از افکار نزدیک به افکار خود حمایت کنید و با نومیدی از یک ارگان یا اداره یا شخص عرصه را ترک نکنید خاطره ای را نقل می کنم شاید رنگ و بوس سیاسی داشته باشد اما برای من ماندگار است
انتخابات ریاست جمهوری اخیر من دیگر رغبت فراوانی به فعالیت نداشتم در یکی از جلسات که دکتر خاتمی و خانم ابتکار آمده بودند پسری بالای سن رفت و با دلایل کاملا منطقی از اصلاحات انتقاد کرد و اشکالات دوره های پیشین دو جناح را گفت و مردم همه با او همدل بودند و او را تشویق می کردند و در پایان او گفت:" و من چون افرادی را که کاندید شده اند را دارای ضعف هایی که برشمردم می دانم هرگز در انتخابات شرکت نمی کنم" و جو جلسه که شدیدا تحت تاثیر کلام او قرار گرفته بود کاملا برگشت تا اینکه نفر بعد که روی سن رفت به این جوون جواب زیبایی داد
نفر بعد گفت "دوستان باور بفرمایید من هم کاملا تحت تاثیر سخنان فلانی قرارگرفتم و پا به پای شما برای او دست میزدم، اما من دیشب به او زنگ زدم و گفتم همه حرف های تورا قبول دارم اما فلانی من در انتخابات شرکت می کنم نه به خاطر این که نامزدهای فعلی را کاملا می پسندم بلکه برای این که تو بتوانی سال دیگه دوباره با همین تریبون همین حرف ها را بزنی و آزادی کلام تو سلب نشود تا با این انتقاد ها چرخ پیشرفت جلو رود و به قول خودت با این کلام ها حال تو با کرام الکاتبین نباشد،شاید دوباره با این کلمات جو جلسه عوض شد
رفقا شما هم باید همت کنید فی البداهه به قله اصلاحات و ایده آل ها نمی توان رسید بلکه این پروسه تدریجی است، عرصه را هرگز خالی نباید کرد،منظور من تایید صحبت های اون رفیق نیست بلکه جان کلام من اینجاست که با هر عقیده ای که هستمیم به سوی ایده آل حرکت کنیم اگر کسی را با افکار نزدیک به خود انتخاب کنیم می توانیم در پروسه های بعد افراد نزدیک تری به افکارمان را بیابیم اما اگر عرصه را خالی کنیم بالطبع آنهایی میدان را دد دست می گیرند که شاید هیچ دغده ای شبیه ما ندارند
راستش غیبت کلامی یه هفته ای من به همون بیش فعالی من به خاطر تحت تاثیر هوای شیراز بودن بوده که می باس ببخشین
قصه برگ و باد خزونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه
کجاست اون کوچه
چی شد اون خونه
آدماش کجان خدا میدونه
بوته ی یاس بابا جون هنوز
گوشه ی باغچه توی گلدونه
عطرش پیچیده تا هفتا خونه
خودش کجاهاست خدا میدونه
میرن آدما از اونا فقط
خاطره هاشون به جا میمونه
تسبیح و مهر بی بی جون هنوز
گوشه ی طاقچه توی ایونه
پرسید زیر لب یکی با حسرت
از ما ها بعدها چه یادگاری میخواد بمونه
خدا ميدونه