دوست داشتم اینجا بنشینم و در مورد خودم بنویسم، شعر زیر از یکی از دوستان برام فرستاده شده بود تصمیم گرفتم شعر رو اینجا بذارم چون خیلی قشنگ بود و و بخوام که اونا که منو می شناسن هرچی می خوان در مورد من زیرش بنویسن
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بیهمنفسی
تا که رفتیم، همه یار شدند
تا که خفتیم، همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانید تا هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
کشت ما را غم بیهمنفسی
تا که رفتیم، همه یار شدند
تا که خفتیم، همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانید تا هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
۲ نظر:
jeddi va bi shoukhi;
dar morede tou bayad goft:
"ta hame khoftand, man bidar shodam"
والا نمی دونم آخر این جمله که"تا بقیه خفتند من بیدار شدم" یعنی چه اما هر چی باشه از نظرت ممنون!!! فقط بقیه اگر صلاح دونسن اسمشون هم بنویسن
ارسال یک نظر