دیری است در این دیار ما لب ها به شکایت باز شده است و فریادها به آسمان رفته، دیریست همگان تحلیل گر مشکلات روز جامعه شده اند و هر یک مشکل را گونه ای بیان می کنند که دیگران مشکل آفرین بودند، ما تلاش کردیم، فرصتمان ندادند و نمی دهند و ... و دوستان گوینده نیز به هر ابزاری که دارند افکار او را تایید می کنند و مخالفانش را می کوبند...ا
گفتم که دیری است که چنین است اما نگفتم که چقدر دیری است(!) یک سال، دوسال، سی سال، صد سال و یا به اندازه عمر بشریت؟! راستش را بخواهید داشتم فکر می کردم این منطق ما و دوستان ما همه جرایم بشریت را هم می تواند توجیه کند و گرچه در زبان می گوییم در زمان ما فقط چنین با ما کرده اند اما ما را به هر زمان دیگر هم ببرند و به هر شرایطی دیگر هم که ببرند باز گله خواهیم کرد و آن شرایط را بدترین شرایط برای یک مخلوق خواهیم نامید چرا که ما دوست داریم بجای تلاش دیگران را متهم کنیم. به مرحوم بهمن بیگی پرسیدند چرا شما چنین مشهور شدید پاسخ داد من کار خاصی نکردم بروید از آنها بپرسید که دیگر هیچ کاری نمی کنند، آنقدر آنها هیچ کاری نکردند که کارهای من برای همه خیلی بزرگ شد
با دوستی از دوستان بحث می نمودم از آنچه که گذشت و نکو یا شوم بودن اتفاقات اخیر، به او گفتم با همه مشکلاتی که ایجاد شد آنچه گذشت نکو بود چرا که کمی ما و مردم را به تفکر واداشت که چرا و چگونه فلان جریان رخ می دهد. راستش را بخواهد آنچه اخیرا اتفاق افتاد هیچ نکته جدیدی نداشت جز آن همه چیز همزمان بود و کمی بیش تر در بازه ای از زمان سعی نمودیم فکر کنیم. گرچه باز هم ما و دوستانمان (موافقان و مخالفانمان) هنوز هم دوست داریم بجای تفکر و تحلیل منطقی گناه به گردن دیگران بیندازیم
بگذارید سناریوی روزمره ای را دوباره نگاه کنیم که ما خود خلق می کنیم. عادت نموده ایم که اشکالی از تفکر مخالفان را بگیریم و بجای حل آن فریاد بزنیم که این ها مقصران عالم اند وگرنه ما همه جا را اتوپیا می نمودیم و دنیا و آخرت را تضمین نمودیم. این طرز برخورد را در پیرها بیش تر دیده ایم که ناگاه زبان به نفرین باز می کنند و ... اما اگر دقت کنیم ما خود نیز چنین می کنیم اما با ادبیاتی متفاوت. ما فریاد زدن را دوست داریم اما همت تصحیح مشکلات را نداریم. وظیفه خودمان را انجام نمی دهیم و به دوش دیگران واگذار می کنیم و چون کارمان خراب شد فقط فریاد می زنیم بجای آن که از راه صحیح آن وارد شویم
به یاد دارم که برای تعمیر تلفن همراه خود به نمایندگی نوکیا مراجعه نموده بودم و تعدادی افراد فقط فریاد می زند و منشی آنجا را به ملایمت و یا عصبانیت و فریاد متهم می نمودند که تو ... و شاید آن جا فقط من بودم که مثل یک بچه که تازه به شهر اومده آرام منتظر بودم اما به شما می گویم که به احتمالی بسیار بسیار بالا تنها من بودم که از میان آن جمع پس از تضییع حقم رفتم و شکایت کردم و فروشنده مغازه مجبور به پرداخت حق من شد. آنجا آن همه ناراضی بودند و بعضا می کفتند چندین هفته هست که مراجعه می کردند و فریاد می زدند اما چون مسیر درست را نمی رفتند جز اعصاب خوردی نتیجه ای را نمی کرفتند
شاید بگویید همه مشکل ما از بالا دست هاست نه مغازه دارها (همانطور که فروشنده تلفن من این طور می خواست خود را تبرئه کند) اما بارها نوشتم و باز تاکید می کنم که تا پایین دست درست نشود بالا دست درست نخواهد شد. تا خانواده، دوستان، هم محله ای ها طرز کارشان را عوض نکنند بالاتر هیچ اتفاقی نمی افتد
تا ما در برابر فروشنده گران فروش محله مان، در برابر رئیس نا به حق اداره مان، در برابر مسئول فلان بخش فلان اداره، در برابر مدیر مدرسه دولتی که از ما طلب شهریه می کند، پزشکی که با یک عذرخواهی خطای پزشکی خود را پنهان می کند، در برابر منفعت های لحظه ای خودمان و ... واکنش نشان ندهیم حتی اگر مدیران بالادست هم بخواهند کاملا ایده آل برخورد کنند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. هر چند مدتی کوتاه تغییری ایجاد شود اما مطمئنا این تغییر نمی تواند مستدام باشد
خود ما در اداره مان، در کلاسی که درس می دهیم، در شرکتی که کار می کنیم، در پارکینگی که پارک می کنیم، در تاکسی که سوار می شویم، در درسی که مثلا می گوییم بخوانیم (به همان دوستان تحصیلات تکمیلی که رزومه های بزرگ با ترجمه کتاب و ... برای خود می سازند تا در سیستم ارتقا یابند روی سخن بیش تری دارم) و ... تا چه حد منطبق با آنچه که واقعا جامعه ما برای بهبودش نیاز دارد اقدام می کنیم؟!ا
آنچه گفتم در بردارنده تک تک اجزای زندگی بود کار به سیاست، مذهب، علم و ... بطور خاص نداشتم که در همه آنها نیز برخورد ما چنین است. اگر بگوییم سیاست هر دو گروه در پشت سخنانشان همان است که گفتم در بحث دینی نیز چنین است و ... چون این جز را به عنوان قسمت لاینفک خلقیاتمان ثابت کرده ام و تا چنین است امید به هیچ تغییری نباید داشت و اگر این رفتارمان را عوض کردیم بی شک مسیر پیشرفت را خواهیم رفت (به شرط آن که به قول بزرگواری در میان راه رسیدن به قله های آرمان شهرمان خسته نشویم و به پایین بازگردیم، بلکه حداقل همان جا بایستیم تا دیگران راه را ادامه دهند).
اگر کمی به سایر کشورها هم بنگریم می بینیم که بعضا با سرعتی خیره کننده پیشرفت نمودند و این مقدور است اگر تک تک ما بجای فریاد تنها به نوبه خود قسمتی از این فرشی که به وسعت یک کشور است را بدست گیریم تا با هم آن را پیش ببریم. ما مسئول کارهای خودمان هستیم
بعدها شاید از آنها که چنین کارهایی را کردند، از مصداق های این خلق وجودیمان و ... بیش تر صحبت کردیم، این مختصر برای آغاز یک بحث بود
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
بيخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که اين تازه براتم دادند
بعد از اين روی من و آينه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اينها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده اين دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
اين همه شهد و شکر کز سخنم میريزد
اجر صبريست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخيزان بود
که ز بند غم ايام نجاتم دادن
***************
پی نوشت، کامنت های زیر در جای دیگه بر این مطلب گذاشته شده که ذکر می کنم
• Bijan به نظر من باید بهتر و دقیق تر به صورت همه جانبه به کشورهای دیگه نگاه کرد.
پیشرفت سریع اونها دارای عوامل درونی و تاریخی زیادی هست که فهم و درکش به تحقیقات گسترده ای نیاز داره!
Moeen Mostafavi ما که نگفتیم یک شبه ما هم سری توی سرها پیدا می کنیم. گفتیم در درجه اول یک پیش زمینه اساسی می خواد که یکی از خلقیات ما عوض بشه. آقای فرنگ رفته وطن اجاره بده (مشابه وطن فروش) ...شما قبول نداری که این خصوصیت تک تک ماست؟ و بدون کنار گذاشتنش هیچ کاری نمیشه کرد؟
Moeen Mostafavi بیژن جان دلیل اصلی که منو به نوشتن اون متن ترغیب کرد دو تا بحث دیرینه بود یکی کتاب "جامعه شناسی خودمانی" یا "چرا درمانده ایم" که یکی دو سال پیش خوندمش و خیلی کتاب کوچک اما پر محتوایی در تحلیل مشکلات کشورمونه و دوم این که یک بار سری به آدرس ...زیر زدم (گرچه فقط در حد یه نگاه بود و نه خوندن مطالب) و دیدم که واقعا بررسی خلقیات از نظر خیلی از تحلیلگران فاکتور اساسی بررسی رفتار هست
http://www.bazargan.info/la_persian/hamayeshha.htm
و اما این دوتا ذهن من رو به سمت تحلیل خلقیات برد و مهم ترین مشکلی که من در آنالیز های هر دو گروه اصلاح طلب و یا اصول گرا می دیدم و یا در تحلیل گروه های مذهبی و غیر مذهبی می دیدم همین بود و برای همین بحث رو از اینجا شروع کردم و اشاره کردم که فقط برای شروع یک بحث نوشته شده
Bijanمعین جان من فقط سعی کردم به نشانه ی حمایت نظری داده باشم وگرنه حرف شما
کاملاً درست و متین و به جاست.
Moeen Mostafavi
ای بابا ، بیژن این شد دقیقا همونی که من نمی خواستم! آخه تو همین نوشته من همه حرفم اینه که ما دلمون رو خوش می کنیم به دوستانمون که هر چی بگیم تایید می کنند و واسه این فکر می کنیم همه کارامون درسته، من از شما انتظار دارم بیای و بگی "نه، اصلا ...حرفتو قبول ندارم...." بشینیم باهم بحث کنیم و ببینم که اشتباه می کنم. شما که الان در دیار کفر هستی و پیشرفت های اون آدم های ... رو می بینی و باز می آی و نوشته یه جهان سومی رو می خونی بیا و انتقاد کن ........(چقدر من حرف می زنما...)ا
•
Mosenاین مطالبی که نوشتی خیلی خوب مشکلات مارو توضیح میده و راه حلی هم که ارائه میدی منطقیه اما به نظر تو چرا ما که مدعی دینی هستیم که کاملترین محسوب میشه و بیش از 14 قرن در این کشور حاکم بوده به این وضع دچار شدیم؟ به نظر میرسه فهمیدن این دلایل کمک میکنه به اینکه این راه حل های به ظاهر ساده چرا در عمل پیاده نمیشن
Moeen Mostafavi راستشو بخوای محسن دیروز دقیقا با موضوعی مشابه داشتم با یکی از دوستان عزیز می چتیدم. اون دوست حرف جالبی زد که در همه اعصار تاریخ بوده اند علمایی که از دین برای منافع شخصی استفاده می کردند (همونی که تو تعبیر به اونا می کردی که با پرچم دین میو...مدن و زمین کسب می کردند و ...)(البته بعضی هم ناخواسته بازیچه دست سیاسون می شدن که باز نتیجه یکی بود) و خوب اینها اتفاقا معمولا از دسته دیگه پیشه می گرفتند چون دسته دیگه معتقد بوده که مسئولیت هر فرد مصداق لیس للانسان الا ما سعی هست و هر فرد باید تلاش برای اصلاح کنه و مزد این تلاشش رو میگیره، گرچه نتیجه اگه بگیره چه بهتر و مطلوب تر اما نفس تلاش اون اجر براش خواهد داشت. حالا دسته اول که از دین برای منفعت استفاده می کنه اتفاقا فاکتور مهم براش نتیجه هست و نه اون تلاشش و ابزاری که بکار می بره و واسه همین هم می بینیم که دسته اول خیلی وقت ها بازی روزمره را می بره. کما این که حضرت علی به معاویه می گن من از تو بسیار زیرک ترم اما اصول اخلاقی اجازه انجام هر کاری رو به من نمیده
حالا باید ببینیم که بیش از 14 قرن کودوم دسته بیش تر غالب بودن و اصلا در جهت نهادینه سازی اون خلقیات (به هر وسیله ای) چه کسی تلاش کرده. هموفر جاسوس انگلیس در ایران در خاطراتش از دوستی شیعه و سنی و همه قشری در ایران ابراز تعجب می کنه و میگه تا این اتحاد هست این ها غیرقابل شکست هستند و.... شما اگه هم دقت کنید بسیاری از اضافات به سنت را ما مثلا در عصر صفویه داریم که مثلا پرچم دست گرفتن و رقتارای هیات های مذهبی رو صفیه به تقلید از کشورهایی در امریکای جنوبی رسم می کنه که امروز بعضی آقایون از اون پرچم ها می خوان حاجت بگیرند
شاید حالا بگیم چرا صفویه که مدعی است اولین حکومت شیعی است چرا این کارو می کنه، جواب رو دکتر شریعتی در سخنرانی اسلام علوی و صفوی خودش میده (که اگه خواستی فایلش رو بهت میدم) بطور خلاصه دکتر میگه تا قبل حکومت صفویه علما در برابر ظلم و جور پادشاهان بودند و احکام دین را برای مبارزه بیان می کردند اما در اون عصر دیگه حکومت شیعی شده بود و علاوه بر مصالح دینی یک سری مصالح حکومت داری هم اضافه شد چون دیگه هم باید حکومت می کردند و هم باید دین را حفظ می کردند و از زمینه بروز انحرافاتی شد
من راه فکر بیش تر شده تفصیل دادن سوال و نه جوا دادن! هر چه گفتم تفصیلی بر سوالت بود!ا بازم خوشحال می شم نظر دوستان رو بشنوم
۵ نظر:
این کامنتو تو وبلاگت میذارم تا جمع یه خورده خصوصی تر باشه و بشه راحت تر صحبت کرد!
اینطور که میگی یعنی هیچوقت دین حقیقی به مردم ارائه نشده چون روحانیون سو استفاده کننده غالب بوده اند من یه سوال اساسی تر می پرسم اصلاً چه نیازی به روحانی هست؟ (چه رسد به روحانیت که شریعتی به نقد اون بپردازه!) آیا خداوند به جز پیامبرش واسطه ای برای راهنمایی مردم در نظر داشته؟ و آیا اصولاً هدف خداوند از ارسال کتاب تعطیلی تفکر و تقلید کورکورانه از هر آنچه و هر آنکه مقدس تلقی میشه بوده؟ به گمان من اینطور نیست و هدف خداوند صرفاً "راهنمایی" بشر در برهه ای از زمان و مکان بوده که سخت نیازمند آن بوده. اما اینکه بیائیم و این راهنمایی رو بدون در نظر گرفتن مقتضیات زمانی و مکانی اون به تمام اعصار بعدی تسری بدیم و با ایجاد طبقه ای از مردم به نام روحانیت که خودشون رو متولی دین خودساخته شون بدونن و راه هرگونه تفکر و تعقل رو ببندند راهی بوده که تاکنون در مورد اسلام (و در قرون وسطی در مورد مسیحیت) طی شده و مسلمه که توی همچین محیطی همونطور که گفتی سودجویان غالب خواهند بود. سنت دینی حاکم هم هیچگاه اجازه نقد و بررسی منابع خودش رو به نقادان نداده چون به نظر میرسه به مجرد انجام شدن این کار شبه رنسانسی اتفاق خواهد افتاد که قدرت رو از روحانیون و سودجویان خواهد گرفت. کما اینکه انتقادات امثال شریعتی همواره در انزوا باقی مونده و تاکیدهای سروش هم بر لزوم این خانه تکانی مذهبی بیفایده مونده چرا که در این مورد روحانیون و سودجویان به خاطر هدف مشترکشون برای حفظ وضع موجود در مقابل انتقادات به شدت واکنش نشون می دن (شاید به خاطر همین هدف مشترکه که خیلی از سودجویان لباس دین می پوشند!) غرض اینکه تربیت ایمانی (یا رساله ای!) دین که راه رو بر خردگرایی مریدانش می بنده، آسیب جدی به روند توسعه در ممالک دینی زده و تشکیل جامعه مدنی رو با مشکل مواجه کرده. به نظرم یکی از دلایل مهم وضعی که بهش پرداختی همینه. ریچارد داوکینز زیست شناس مروج بی خدایی (که من البته همه نظراتشو قبول ندارم اما بعضاً حرف های خوبی می زنه) میگه اخلاقیاتی که امروز انسان قرن بیستمی به اونها دست پیدا کرده، مثل نفی برده داری، برابری زن ومرد و... اخلاقیاتی اندیشیده شده و مورد نقدو بررسی قرار گرفته و در یک کلام هوشمند هستند. اما اخلاقیات مطلقی که دین ارائه میده چیه؟ سنگسار کردن برای زنا؟ اعدام کردن برای خروج از دین؟... ودر یک کلام اخلاقیاتی که پایه و اساس عقلی ندارن و نتیجه ی اون ها چی بوده؟ همون چیزی که امروز شاهدشیم. همگی مدعی دیندارییم اما حتی بدیهی ترین اخلاقیات مثل صداقت هم به فراموشی سپرده شده و در سطح بین المللی نتیجش تروریسمی که سردمدارش دینداران هستند و فرقی هم نمی کنه چه دینی: چه قتل عام مردم فلسطین توسط صهیونیست های یهودی، چه تروریسم طالبان مسلمان، چه قتل عام مردم چچن توسط روسیه مسیحی....
محین جان بابت تاخیر منو ببخش، کی گرفتار بودم. شما نکات متفاوتی رو در کنار هم عنوان نمودی که با بعضیا کاملا موافقمو به بعشی ها نقد دارم. در مورد بحث هایی چون مقتضیات زمان بسیاری از فقها با ما اشتراک نظر دارند و روی فتاوای اونا این موضوع رو می بینی مثل بحث حجاب یا ... اما خوب بعضی رو هم وابسته به زمان نمی دونن. شاید بهتر باشه به موضوعاتی بپردازیم که اختلاف نظر داریم
این که نیاز به راهنمایی را در برهه ای خاص بدونیم و بقیه را به عهده عقل تکاملی بشر بذاریم قبول ندارم. چون خیلی مسائل مشکلات قدیم تا آینده بشر بوده و هست و همیشه چالش برانگیز بوده و خواهد بود مثل اختیار، عدالت ، زندگی پس از مرگ و ... هر چند زبان مورد بحث عوض بشه. شاید شما بگی بسیاری از این بحث ها با عقل تکاملی بشر حل خواهد شد و من می گویم جز این اگر باشه ما نمی تونیم اسم هدایت رو روی این موضوعات بگذاریم. چون بشر باید راهنمایی بشه (نه بجاش فدم بردارن) تا خودش بتونه با عقل خودش مسیر رو طی کنه و راهنمایی ها رو با شرایط تطبیق بده که نقادی این راهنمایی ها و تطبیق اونا به عهده علما هست که می تونن روحانی باشن یا نباشن. بله مواردی چون این که در این جنگ چه باید کرد شاید برای مقتضیاتی خاص باشه اما هدف اونه که ایدئولوژی اصلی در پشت این جریانات را نسل های بعد تشخیص بده و با شرایطش تطبیق بده
من نفهمیدم در مورد اخلاقیات امروز چون حقوق بشر و نفی برده راری اونا رو نتیجه عقل تکاملی اما کشتارها رو نتیجه دین می دونی؟ آیا دین ابزاری برای اون افراد نیست؟ چطور میشه تفکیک کرد این دو بجث رو؟
خوب معین جان کاملاً حق با توئه که من همه چیو بدون مقدمه گفتم و بریدم و دوختم و نتیجه گرفتم! من بیشتر می خوام اینو بگم که عدم اجازه نقد سنت دینی چه ضربه های مهلکی رو تا به حال به دین و دنیای مردم در جوامع دینی زده و اونقدر خرافات و جعلیات وارد حوزه دین شده که امروزه بدیهی ترین مسائل هم زیر سوال رفته. مردم قدرت تشخیص درست و نادرست رو از دست دادن. شاید چند تا مثال بد نباشه. یکیش که تازگیا دیدم یه حدیثه که توی درس اخلاق آقای مکارم نقل شده و در اون دروغ رو در سه جا مجاز شمرده: ميدان جنگ، وعده مرد به زن و اصلاح ميان مردم. (http://noorportal.net/PrintArticle.aspx?id=15559). البته ممکنه بخواهیم توجیه کنیم و بگیم آره تو فلان شرایط و بیسار موقعیت این حرف درسته اما آیا می تونی تصور کنی همین حدیث می تونه (شایدم تا حالا تونسته) چقدر فساد به بار بیاره؟ چه جنایت های جنگی، چه زندگی های فرو پاشیده و چه سرکوب ها و دروغ ها برعلیه مردم. یا یه مثال دیگه همون قضیه سید خراسانی که خودت گفتی که توهماتی خطرناک ایجاد کرده. یا مثلاً مفاتیح و باز می کنی و دعاهایی برای درد دندون و ... می بینی! این جور چیزا شاید در ظاهر بی اهمیت بیان ولی تربیتی که ناشی از این برخورد با مقوله دین باشه منجر به تعطیلی خرد و تفکر میشه. چند روز پیش یه جستجویی کردم توی قرآن که ببینم ایمان برای چه چیزهایی عنوان شده و دیدم که تنها برای 6 مورد استفاده شده: خدا، روز قیامت، پیامبران، کتاب های آسمانی، معجزات و فرشتگان. حتی برای اینها هم که باید بهشون ایمان آورد دلایل فراوانی ذکر میشه و بارها به استفاده از خرد و عقل تاکید میشه. کما اینکه تاویل متشابهات قرآن به خردمندان واگذار شده. (سوره 3 آیه 7) جالب اینه که کسانی که به این 6 مورد ایمان بیارن در صورت انجام کار نیک بدون هیچ پیش شرطی قراره بهشون پاداش بزرگی تعلق بگیره و حتی جالبتر این که به همه اقوام و پیامبرانی که قبل از اسلام ایمان آورده اند، در جاهای مختلفی مسلمان اطلاق شده! (سوره 2 آیات 131تا 136و ...) کار نیک هم به سادگی در آیات مختلفی تعریف شده (سوره 2 آیه 177) که هرکسی می تونه ازش سر در بیاره. به این ترتیب به نظر می رسه دینداری اون طور که امروزه به نظر می رسه امر پیچیده ای نیست که نیازی به نهادهای متولی مثل نهاد روحانیت داشته باشه. لازم نیست کسی پیدا بشه تا ایمان آورندگان به حرف اون عمل کنن، لازم نیست تقلیدی از کسی صورت بگیره. لازم نیست جز به جز زندگیمون رو از قرآن یا حدیث استخراج کنیم و یا کسی این کارو برای ما انجام بده و ما ازش تقلید کنیم بنابراین من وقتی از ”راهنمایی“ قرآن صحبت میکنم منظورم اینه. از دید من راهنمایی ها هر آنچه و به هر حدی که در قرآن اومده کافیه و این خود ما آدما هستیم که باید بقیه مسیر رو طی کنیم جالب اینه که حتی توی خود قرآن با ذکر مثالی این امر بیان میشه: خداوند میگه گاوی را قربانی کنید و مردم هی جزئیات میپرسن اونقد که شرایط برای خودشون سخت میشه! (سوره 2 آیه 67)
اما درمورد اینکه می گم که قرآن صرفاً برای راهنمایی بشر در برهه ای از زمان بوده منظورم اینه که باید در مواجه با مسائلی که توش اومده دقت بشه باید توجه داشت که اون موقع و در اون منطقه شرایط خیلی با الان متفاوت بود. اکثریت مردم اون حوالی کافر بودند و خدا رو قبول نداشتند بنابراین بیشتر قران در تاکید بر ایمان و چگونگی مبارزه با کفر سخن گفته شده اما امروز مناسبات عوض شده و اکثر مردم دنیا ایمان به خدا دارند. اون روزها و توی اون منطقه فرهنگ بسیار سطح پائینی حاکم بوده که آیات بسیاری در تشریح احکام برای اون ها یا تعدیل یا حذف اون ها اومده که امروزه حتی برای خود عربستانیا یا برای مناطق دیگه مثل ایران خودمون محلی از اعراب ندارن. به عنوان مثال همین قضیه چند همسری (سوره 4 آیه 3)که برای ما همواره مشکل ساز بوده و چه خانواده هایی که سر این قضیه فرونپاشیدن اما خوب تو عربستان خیلی عادیه. یا مثلاً کنیز گرفتن (سوره 4 آیه 3 و ...) و بنده آزاد کردن (سوره 4 آیه 92 و ...) و ... که اصلاً برای ما موضوعیت نداره اما هنوزم توی رساله های ما بحث میشه!
به اعتقاد من با این دید نسبت به دین که نیازمند نقد صریح سنت دینی هست عقل بشری و هدایت آسمانی به نقطه مشترک خواهند رسید. با این دید اکثر قریب به اتفاق مردم دنیا دین دارند و صد البته بهتر از ما چون اونها یکبار برای همیشه تکلیف خودشون را روشن کردند و با نقد همه جانبه سنت دینی قدرت اون رو مهار کردند. اصول اساسی اون رو استخراج کردند و دارن در عمل پیاده می کنن و سودش روهم درهمین دنیا با پیشرفتشون و با فرهنگشون می برن.
متاسفانه یکی از آفت های سنت دینی که مانع نقدپذیری میشه غرور پیروان آنهاست که خودشون رو منزه از خطا می دونن و راهشون رو تنها راه درست! بقیه هم باید راه اونا رو بن وگرنه گمراهن و اگه ازشون سوال بکنی به جای اینکه خودشون فکر کنن به احادیث و روایات و نقل قول ها ارجاع می دن و همه ی اون هارو سربسته می پذیرن. به این ترتیب راه هرگونه نقد و اصلاح بسته میشه. و به همین دلیل نقدهای بزرگانی چون شریعتی، بازرگان، سروش و... ثمری نداشته و سنت دینی حاکم اونهارو به عنوان گمراه میشناسه.
احتمالاً تو هم با لزوم نقد سنت دینی موافقی و ما فقط در سطح این نفادی و اهمیت اون اختلاف نظر داریم که قابل بحثه. اهمیت این موضوع رو من از این جهت زیاد می دونم که تاثیر زیادی در فرهنگ مردم داره. نوجوان با بلبشویی از آموزه های گاه متضاد دینی از یک طرف و واقعیت های امروزی جامعه از طرف دیگه و مظاهر پیشرفت کشورهای غربی از سویی دیگه مواجه میشه و اگر خانوادش نتونن جواب سوال هاشو بدن (که غالباً نمی تونن) یا باید همین جوری بی دلیل بپذیره و تا آخر عمر فکرش رو تعطیل کنه و در جستجوی بهشت! به رعایت احکام بپردازه یا ناخودآگاه دچار بحران هویت میشه و آینده مبهمی پیدا می کنه. این بحران هویتی از نسلی به نسل دیگه منتقل میشه و گسترش پیدا می کنه به نحوی که امروز شاهد جامعه ای نیمه سنتی- نیمه مدرن هستیم که از سنت دینی تنها احکام فقهی رو یدک می کشیم و از دنیای مدرن فناوری پیشرفته رو و از جان کلام این هر دو که اخلاق و فرهنگ هست در جامعه اثری نیست.
در راستای همین بحث ها اخیراً کلیپی دیدم از گزیده صحبت های آقای دکتر عبدالرحیمی در یک مناظره تلویزیونی که در نقد سنت و روشنفکری بوده که می تونه مفید باشه (http://www.youtube.com/watch?v=Vtr1u5oPgA0&feature=player_embedded)
محسن جان من نقد رو لازم می دونم و ایون سوالی که اون شب از اون روحانی در حسینیه ارشاد پرسیدم در همین راستا بود و گرچه ادعا می کرد نقد مرجعیت رو هم انجام میدن اما تا زمانی که در برابر من خودشون حاضر نباشن پاسخگو باشن من نقدر مرجعیتشون رو هم سیاسی و با دغدغه های غیر دینی می دونم. اما به شخصه با نقد دین یا عبارت دیگر شریعت عقلانی کاملا موافقم و شاید دلیلی که کسانی چون مرحوم منتظری پس از نظرات سروش کتابی رو در جوابش چاپ می کردند هم همین قبول نقد شریعت بود. پیشوایان دینی ما هم چنین بودند چنان که حضرت علی می فرمایند:
به طور تصنعي با من رفتار مكنيد و هرگز گمان مبريد در مورد حقي که به من پيشنهاد کرده ايد کندي ورزم [11] و نه اينکه خيال کنيد من در پي بزرگ ساختن خويشتنم زيرا کسي که شنيدن حق و يا عرضه داشتن عدالت به او برايش مشکل باشد [12] عمل به آن براي وي مشکلتر است با توجه به اين از گفتن سخن حق و يا مشورت عدالت آميز خودداري مکنيد [13] زيرا من خويشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمي دانم و از آن در کارهايم ايمن نيستم [14] مگر اينکه خداوند مرا حفظ کند.[15]
این که عده ای دین را به منافع خود تفسی می کنند همان بحثی خواهد بود که پیش تر داشتیم. بی شک وقتی گفته می شود دو پیامبر بر شما نازل می شود و عقل را پیامبر باطنی می دانند بدان معنی است که باید نقد (نتیجه عقل) در شریعت موجود باشد. مدتی پیش نقدی می خواندم بر خطبه ای که در آن چنین ترجمه شده که زنان ناقص العقل هستند و بسیار زیبا با تحلیلی جالب اشتباهات وارد بر این نقد را گفته بود. بی شک نیاز به نقد وجود دارد و وقتی امام ما نقدر را استقبال می ند بصورت اولی مبلغان دینی باید چنین کنند
این که قرآن در زمانی خاص و در جغرافیایی خاص و با ادبیاتی خاص اومده قابل قبول هست اما همه بحث تفاسیر و ... این است که به کمک عقل و حدیث چگونه می توان محتوا مدنظر را از متن مذکور بیرون کشید. این دقیقا همان عاملی است که باعث می شود ما بگوییم قرآن برای همه اعصار است. بی شک این موضوع نیاز به تحقیق، تفکر و آنالیز دارد. بله ما در قرآن داریم "قولو لا اله الی الله تفلحوا" و همین را راه سعادت می دانیم اما تمام متن قرآن به نوعی تفسیری بر همین یک جمله یا جملات مشابه است. این که آیا این موضوع نیاز به صنفی به نام روحانی دارد یا هر محققی می تواند چنین تحقیقی کند بنظر من محلی از اعراب ندارد. شما اسم فرد محقق رو روحانی بگذاری یا نه چندان مهم نیست مهم این است که با دو ابزار دیگه (عقل و حدیث) مفاهیم در قالب های روز بیان بشن. شکی نیست که شرایط امروز با 1400 سال پیش کاملا متفاوته اما به نظر من ظاهر قضیه عوض شده وگرنه اصل مشکلات بشری و ... مثل سابق اند. شما اگر خود تحقیق می کنید و علم یافتن سوالات از پشت واژه ها را می یابی کاملا قابل قبول است و اگر چنین نمی کنی باید از متخصصی کمک بگیری ! همین
ارسال یک نظر