۳.۱۱.۱۳۸۸

بگذارید خود را گول نزنیم

داشتم با خودم مرور می کردم که اولین باری که در مورد انتخابات مطلب نوشتم در دوره راهنمایی بو، یادمه از هیایوی پوسترچسبونی اون زمان نقد کرده بودم، آخه اون زمان هم سیاسی بودم و هم دست به قلم می بردم! آخرین فعالیت های رسمی سیاسیم هم برمی گشت به زمانی که ر دور دوم انتخابات آقای خاتمی ناظر ستاد ایشون در دوتا از حوزه های انتخاباتی بوم و در همون اوج جوونی شاید هم بشه گفت نوجوونی یواش یواش سیاسی بازی رو گذاشتم کنار تا حدی که در دوره لیسانس دیگه نه روزنامه می خوندم و نه پایگاه های خبری رو چک می کردم و نه ... فقط هر از گاهی با بعضی رفقا که البته اونا مطالعه داشتن بحث می کردم
زمونه پشت سرهم گذشت تا به این انتخابات رسیدیم، دیگه خیلی عوض شده بودم، منی که مدت ها بود هیاهوهای سیاسی رو کنار گذشته بودم، منی که دیگه برخلاف حتی سال گذشتم (همون طور که در وبلاگ با عنوان هایی چون دوباره می سازمت وطن نوشتم) حالا دیگه حال و حوصله گرفتن حقوقمون رو نداشتم و منی که دیگه اشتم مدت ها فقط به درس خوندن فکر می کردم خواسته و یا ناخواسته وارد بازی شدم
راستشو بخواین شاید از یه برخورد معاون دانشجوییم قصه شروع شد که نتونستم سکوت کنم، راستشو بخواین قضیه نه سیاسی بود و نه انضباطی و نه هیچی! فقط احساس کردم اون مسئول محترم بعضی چیزها رو فراموش کرده و اون میز باعث فراموشی خیلی چیزا براشون شده بود پس وظیفه خودم دونستم توی یه ایمیل یک سری نکات رو بهشون تذکر بدم، راستشو بخواین توی ذهنم خاطرات دزدیده شدن لب تاپم و مدیر نبودن مسئولین انتظامات و حراست دانشگاه، بحث هایی با مسئولینی در شهرداری و ... مرور می شد، همه این حرف ها منو به یه نتیجه رسوند و اونم اینه که از ماست که برماست!ا
این ماجراها همه دمدمه های انتخابات رخ داد، بیانیه های تند تشکلی که خودش رو به فعالیت جهادی بسیج در دوران جنگ منتسب می دونه توی دانشکده مزید بر علت شده بود که احساس کنم همه این ها از ماست که برماست، خلاصه تصمیم گرفتم به عنوان یک شهروند و یا به عنوان یه بچه مسلمون دیگه در برابر خیلی حرف های غیرمنطقی سکوت نکنم
وقتی رئیس انشگاهمون که تا هفته پیش ندیده بودمش توی نمازخونه در مورد ملاک های رییس جمهور صحبت کرد بر خودم واجب می دونستم که باهاش بحث کنم و وقتی بعد از نماز با ایشون با دمپایی (!) توی راهروهای دانشکده مجبور شدم قدم بزنم و حرف بزنم از مواضع خودشون کوتاه اومدن، گرچه شاید اعلام مواضع در جمع و کوتاه اومدن در مواضع انفرادی بود! بالاخره بعد از اون هم توی بحث های سیاسی دوستان، ایمیل ها و... سعی کردم حداقل سکوت نکنم چون معتقدم هر چه هست از سکوت ماست
رفقا این انتخابات مهمه و به این موضوع در نوشته های بعدی خواهم پراخت اما مهم تر اینه که ما قبول کنیم مسئولیم که سکوت نکنیم وگرنه شریک همه اونایی هستیم که می گیم کار نادرست دارن انجام می دن
امروز من می گویم تک تک ما مقصریم اگر امروز می گوییم در خیلی جاها تفکرات سیاسی بر تفکرات بنیادین بسیج در بسیاری از تشکل های بسیج سبقت گرفته، ما مقصریم که آن روز که بسیج به جان نثاری نیازمند بود همه و همه مردم بودند و بعد از آن به تدریج هم ما کنار کشیدیم و هم آن ها کنار زدند تا بسیج را سیاسی نمودند. ما در برابر مدیرانمان سکوت کردیم و یا حتی بعضا تملق کردیم که فراموش کردند برای چه پشت آن میزها نشسته اند، ما به قول آن بزرگ در رسیدن به قله اتوپیامان خسته شدیم و بجای آن که قدری استراحت کنیم و راه را ادامه دهیم گفتیم به مقصد نرسیدیم ، پس نمی رسیم پس کنار کشیدیم تا متوجه شدیم به دامنه کوه بازگشته ایم
بخواهیم یا نخواهیم ما خود این دولت و یا مجلس را انتخاب نمودیم و یا با کنار کشیدنمان گذاشتیم اقلیتی برایمان انتخاب نمایند، اما امروز نمی خواهیم آن چه را که کردیم به گردن بگیریم. ما خود اعتراض به اشتباهات دولتموردانمان نکردیم تا چنین شد
در مورد پرونده یک مفسد اقتصادی در شیراز برایتان فکر کنم پیش تر نوشتم که آقایی که مستند خبر داشت سکوت می کرد مبادا که مردم از مسئولین ناامید شوند غافل از آن که این سکوت خود مهر تاییدی بر کار آنها بود
من امروز نمی خواهم شما را به شرکت در انتخابات دعوت کنم، می خواهم شما را به مسئولیت پذیربودن انچه که خود کردیم آگاه کنم. می گویید ما رسانه نداشتیم و ... اما رفقا مهم تر از همه این ها آن بود که نخواستیم. خود ما سکوت کردیم در برابر سوالات تربیت معلم که به پیامبرمان توهین شد، در برابر آن مسئول که به آرمان هامان توهین کرد و... شاید باز برایم دلیل بیاورید که ... اما خداوکیلی خودمون چقدر تلاش کردیم تا تغییر ایجاد کنیم، اگر دموکراسی در ذات ما باشد دوتا مسئول مخالف عقاید سیاسی ما هم که باشند لاجرم از اصول نخوان توانست عدول کنند اما ما خود سکوت کرده ایم
مثالی برایتان می زنم، دوستان اصفهانی شهرت دارند که شهر پویایی دارن، ببینید چرا؟! یکی از دلایل خصوصیات رفتاری آن هاست، اگر مسئولی بی کفایت باشد کارمندان زیردست آن یک به یک اعتراض می کنند تا یا خود را تصحیح کند و یا استعفا دهد، اما آیا ما در برابر مسئولین مملکتی خود انتقاد به قصد اصلاح امور می کنیم؟! رفقا اصلاح طلبی و اصول گرایی نه به ریش و نه به آستین کوتاه و نه به ... است بگذاریم با کلمات خود را گول نزنیم، اگر می خواهیم کاری کنیم ابتدا از خود شروع کنیم، بگذارید این بار اول به آنچه که شخص ما وظیفه دارد فکر کنیم تا بعد به انتخابات، دموکراسی و ... برسیم
پیروز باشید



این دود سیه فام که از بام وطن خواست....از ماست که بر ماست
وین شعله سوزان که برآمد زچپ و راست...از ماست که بر ماست
جان گر به لب ما رسد از غیر ننالیم....با کس نسگالیم
از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست....از ماست که بر ماست
ما کهنه چناریم که از باد ننالیم....بر خاک ببالیم
لیکن چه کنیم ، آتش ما در شکم ماست....از ماست که بر ماست
اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف است....زین قوم شریف است
نه جرم ز عیسی، نه تعدی زکلیساست....از ماست که بر ماست
گوییم که بیدار شدیم!این چه خیالیست؟....بیداری ما چیست؟
بیداری طفلی است که محتاج به لالاست....از ماست که بر ماست
(ملک الشعرای بهار)

هیچ نظری موجود نیست: